پژواک همه /حرزط 01.25.2011مدرنیته و عصر آزادی و بالندگی انسان
الف-حکومت الهی:یا شتر مرغ
در سیر تکاملی انسان .ایده آلها و میل تعالی بشری بشکل ، توصیف از آفرینش، مفهومی از کمال و نمادهای متصل بآن، بنام خدا.. اله .. ایزد.. بنا نهاده شد . مقصد و مقصودی برای جهت دار شدن و پرورده گشتن . دلیلی برای گشتن .. و. امیدی برای بودن .. قالبی از پیش تعیین شده بر مبنای تمایلات و تصورات انسانی.بنا نموده گشت .
انسان برای ارضاء و تسلی پیداکردن.دربرابر سختیها و ناشناخته‌های برآمده در جدال با طبیعت_نا محتمل و قدرتمند که در برابر خود میدید . در خیال ،ماءمنی در اوج دلنوازی و آسودگی و همایت،  در فضایی عاری از تنش و مصفا و غنی از هرآنچکه دستیافتنی نبود. یا دشوار و مملو از خطر و ملزم به تلاش پی گیر میبود.. بنیاد گذارد. مکانی خیالی بنام بهشت.  چراکه  
بدلیل طبیعت ناآرام و زیستگاه نامساعد و انواع مخاطرات روزمره در زندگانی،سرایی را ترسیم نمود که در حقیقت_ زندگی ، هیچ‌گاه بدانسان در دسترسش نمیآمد. آسایشی ابدی.. و لذتی که حاصل از خوردنیها.. آشامیدنیها.. و دیگر رؤیاهای انسانی.. بنام بهشت. و مدیری بنام خدا.. با نیکوترین و سرآمدترین صفات عالی._درخور آن مدیر .. اما
برای اینکه زندگی واقعی خودرا نیز بتواند بهتر و نزدیکتر بآن رؤیای دیرینه.. یعنی بهشت، بنماید. تلاش میکرد و میکند تا بلکه حال و آینده را نسبت به گذشته دور و نزدیک ، ترفیع و تغییر بدهد. حاصل این تلاش. منجر به تحولات و تغییراتی که در مسیر طولانی حیات انسان شاهد بوده ایم گشت . جستجوی بهشت با مدیریت ایده‌آل و برخوردار از همه صفات نیکو و متعالی_ برتافته از اندیشه انسانی...( خدا ).حوزهء زیستی و سیستمهای حکومتی را برپا ساخت.که
حاصل این تلاش. تمدن و دگرگونیهای برآمده از آن... در اشکال اجتماعی – اقتصادی – سیاسی انسان کنونی است .
از نگاه صاحب نظران: انسان قبل از عصر مدرن، موجودی ذلیل و مقهور بود.اما.. تصورش رفته رفته براین گشت که عقل آدمی توان کشف حقایق از پیش تعین شده را دارد. عقل مدرن،  نیرویی پویا و خلاق است. که قادر به تغییر سرنوشت بشر است و جامعه و تاریخ را به دلخواه خود میتواند بسازد.. با این نگاه... عصر مدرن و وضعیت مدنی پا گرفت . تجدد(عقل مدرن)  بر خلاف سنت بود که به تاریخ و تجربه تأکید میورزید . زیرا
تجدد و برایند  آن، فرایندیست محتمل و نو... آنچکه پیداست. مدرنیته و تجدد، متفاوت است با نو و جدید... که نقطه مقابل سنت و کهنه است. پس ، نتیجه‌ای که حاصل میگردد ، میتواند متفاوت باشد با . گذار و تداوم سنت.به  فردا . یانتیجه ای  بهتر و پسندیده تر از دیروز .
 این نگاه به تجدد. یعنی دوره ای که انسان تعیین کننده میگردد . نه، قضا و قدر ...! نه، قوانین کهنه یا تغییر ناپذیر و ابدی...! لذا عصر جدید یا عصر متجدد امروزین، متولد شد. یعنی موقعیتی که پیش روی داریم . متکی بحال است و آینده را متغیر و قابل پیش‌بینی از یکطرف.. و از طرفی، غییر قابل پیش‌بینی بجهت متغیرات گوناگون دخیل در زایش آن ، میپندارد.
مفهوم انتخاب تجدد: دل کندن از گذشته است . گذشته‌ای که ناتوان از برآوردن آرزوهای بشری... در اکنون یا حال است. گذشته‌ای که عوامل ساختاری آن،با امروز  و با شرایط موجود.. ناهماهنگ است یا نتیجه برآمده از آن . یارای ارضاء .. یا توان تداوم _برآورده کردن نیازهای انسانی را نمیدارد
برطبق این نگاه . تجدد مسیری است پر پیچ و خم . بهمین دلیل نیز چشم اندازهای پیش روی در آن، لحضه ای و مقطعی است. چون در هر پیچ و گذر آن... امکان تغییر و یا استمرار. شرایط .. محتمل است. یعنی، ممکن است متفاوت با تصورات و برایندهایمان...از حال یا آینده باشد.
بنابراین.. هم ،امکان دارد  نو  شو د. ... هم ، شاید متغییر...و متفاوت.با آنچکه توقع میداشتیم. بعبارت ساده‌تر ؛آنچیزی را برداشت خواهیم کرد... که در شرایط مناسب کاشته ایم... نه، آنچکه تصور کرده‌ایم.
مطلب فوق. سرآغاز مشکلات و عامل به بن‌بست برخورد کردنها.. و گیج و مبهوط شدنها.. و یا موفقیتها وکسب رضایت از نتایج برآمده در مسیر رشدو تحولات و تحرکات یک جامعه یا فرد خواهد گشت . دلزدگی ها یا مخالفتهایی که با اندیشه تجدد از برخیها.. دیده میگردد.حاصل عدم درک ...و یا  وابستگی و دلبستگیهای دیرین و میل به تداوم گذشته در حال یا آینده است. ازطرفی
تجدد را به مفهوم شدن اگر برگزینیم. مسائل و مشکلات پیش آمده و در شرف وقوع را از چشم انداز های گوناگونی میتوان تعریف و تعمیم نمود. کما اینکه تعریف کرده و میکنند :
مارکسیستها معتقدند : تجدد بعنوان وسیله‌ای گشته است در خدمت نظام سرمایه داری... که برآورده شدن نیاز آنان را به قیمت وسیله شدن انسان، درجهت امیال و انباشت ثروت... یا، برده شدن انسان در جهت تولید کالا و گردش سرمایه و انباشت سرمایه میپندارند ...یعنی  تهی و بی مفهوم شدن زندگی.. و ازخود بیگانگی انسان در مسیر تجددی که هموار کننده آمال نظام سرمایه داری است.
در این نگاه. تجدد منجر به سلطه و نظام سلطه گر میشود . و نا معقول شدن مفهوم تعقل و فردیت انسان، و در پیوست بآن. محدود و میرا گشتن آزادی است. مسیری که نحوه اندیشیدن ، تعیین و شکل دادن سلیقه و القاء‌کننده تصمیم و بازخوراندن فرهنگ و تفکر و ایجاد میل و نیاز _ تلقینی و تزریقی .به انحای گوناگون و پیچیده. توسط علوم و فنون رشد یافته ...در خدمت سرمایه داری میگردد .
ازینرو، این عوامل فوق. نه، تقصیر تجدد .... که توسط نظام مسلط اجتماعی – اقتصادی- سیاسی سرمایه داری. به انحراف کشیده شده است. در صورتی که تجدد، یعنی بالندگی تفکر و انتخاب مسیر صحیح _انسان. در جهت آزادی و رسیدن به تعالی و رشد روزافزون و درخور انسانی، میباشد.
آنچکه از این کلیت برداشت میشود: کژ رفتن و تداوم این کژی در نظام سرمایه داری و بهره کشی از انسان و در قالبی خاص نگهداشتن مسیر تجدد است که منجر به مشکلات فوق . از نگاه منتقدین آن میباشد.
  اما اندیشه‌های وحدت گرا.. و متافیزیکی: معتقد بودند که  سرنوشت رقم خورده است . و دخل و تصرفی اگر باشد .! نه ، نتیجه خواست انسانی... که تمایل و تغییریست... که خالق و چرخاننده جهان ، توان انجامش را دارد..! اما این دیدگاه.مشکلش .... کار را یک‌سره کرد ه ...و ناقلین یا دکانداران دین را نیز بیکاره و هیچکاره جلوه میداد... ازطرفی دیگر ، این جبریت و  چنین دیدگاهی. توان ارضای انسان عصر تفکر و تعقل را دارا نمیبود.و عقل و  مفهوم و کاراییش را بی معنی میکرد . بنابرین ، فکر کردند ،در صورتی که اگر این دخل و تصرف عقلی برای انسان از طرف خدا... امکان‌پذیر گردد...! نیاز به رابط و میانجی.. بین انسان و خدا مطرح میگردد ، بنابر این. آنانیکه توان ارتباط با خدا را بدست آوردند...! مفسرین و مبلغین ادیان بودند... . چرا که پاسخ خدا به این مومنان و مبلغین ...! ارزانی کردن افتخار نزدیکی و مکالمه با آنان بود.! حاصل این گردش و چرخش رأی خدا ،در بهرهگیری از عقل .منجر به تولد مبلغین وحدت گرا...یا (صالحین ) شد ! زایش این واسته ها ...ناتوانی انسان در جریان امور دنیوی.. و زندگی و نادیده گرفتن حق تفکر.. و حق انتخاب.. و نهایت...عدم آزادی و عدم برابری... و برتر گشتن عده‌ای نسبت به همه...شد ! امروزه ، سؤال قابل طرح اینگونه است: که
آیا ساختارها.. و قوائد و قالبهایی که تا امروز، در پروسه زندگی انسانی از گذشته.. تا حالا … تداوم داشته و میدارد... توانایی رسانیدن انسان به اوج بالندگی.. و رضایت .. و متعالی نگهداشتن انسان در جهت رشد بهتر را دارا میباشد...!؟ اعم از ایدئولوزیک... رفتاری... پنداری … ساختاری.. و نتایج مطروحه آن...!؟
آیا .آن بهشت و مدیر کامل و برترینش،یعنی خدا... جهت و سویی را که برای رسیدن بآن. گذشتگان ما تبیین و ترسیم نموده اند « مذهب- اخلاق- آداب و سنن- ساختارهای اجتماعی.اقتصادی.سیاسی.. » صحیح و بی ایراد بوده و هست.!؟ و فقط ما انسانها.. دانسته و ندانسته، تحت سلطه بوده و از آنها دور شده و جهت را گم‌کرده ایم.!؟
آیا رَجعت بآن قوائد و قوانین و مسیر تبیین شده توسط گذشتگان و دیگران تا امروز را اگر برگزینیم!؟ روش صحیح و نقشه مناسب راه مدرنیته و تجدد را امکان پذیر میگرداند ؟ ونیاز و تمنیات مارا ،یعنی: آزادی-عدالت- برابری- آسایش- محبت-رشد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و علمی... را میتواند برآورد.!؟
اگر برگشت بگذشته.. عامل ایجاد موفقیت درفردا است !؟ چه دلیلی دارد که ما به گذشته رَجعت کنیم !؟ گذشته‌ای که حاصلش. امروز .. حال و تمام مشکلات و تاسفات و تاثرات امروزین است.!؟آیا اگر سلطه امروز بر اندیشه و روش زندگی خودرا .. و تمام نابسامانیهای امروز را حاصل همان عوامل و نگاه و تبینات گذشته بدانیم..!؟
. آیا لزوماً برگشت به گذشته، همان تکرار مکررات نخواهد شد!؟
این گذشته . اعم از مذهب.. سیاست و روش سیاسی.. اقتصادی.. اجتماعی.. و بحرانهای برآمده از آن تا امروز  ... و ساختارهای تعقلی و رفتاری _ متخذه ،میباشد .!؟ آیا این مشکلات … حاصل تجدد و مدرنیته است؟ یا ،حاصل برداشتها و تعصبات و نابخردیهای ناشی از روشها..  و قوائد ... و  کلیت نگری و ساختارها و نتایج _قوانین ابدی.. و ازلی.. برگرفته شده تا کنون است.!؟گفتیم که:
تجدد بمعنی نو اندیشی است. نة، نو شدن . تجدد یعنی راهی دگر و غیراز آنچکه تا امروز رفته ایم... رفع اشتباه و برآوردها ...
تجدد یعنی تحول و دگرگونی در روشها ...
تجدد یعنی آنچکه میکاریم.. برداشت میکنیم. نه، آنچکه تصور و تدلیل قیاسی و الگوسازی کرده‌ایم .
گفتیم : برای حل مشکلات حال. باید به فضا و مکان و عوامل موءثر موجود در همان زمان. پرداخت و بر مبنای داده‌های موجود برنامه مند شد و راه حل جست .
بنابراین . با برگشت بگذشته، با تکرار روش و تفکر همسان... چگونه میتوان فردا و آینده‌ای بهتر از دیروز و امروز ساخت!؟ این عمل چنین مینماید که : شتر مرغ را . چون  ببزرگی شتر است ... و تیزپایی پلنگ را دارد ...و مرغ سان است  ..چون بال میدارد و تخم میگذارد... بنابر این آنرا بجای  پلنگ و  یا شتر میتوان جایگزین نمود ... ! مسلم که هیچکدام نیست الا.. شترمرغ. اگر بدنبال حیوانی هستیم که در صحرا بار حمل کند... آن شتر است. نه، شتر مرغ. و
اگر بهشت را جستجو میکنیم. باید روشها و ساختارهای دیگری را پی گشت...غییر از آنچکه تا کنون تصور کرده و رفته ایم. تا به بهشت و مدیریت متکامل و برتر آن « خدا » یا خود_برتر برسیم .
ب: عوامل بحران
موضوع را با این سؤال مطرح ،آغاز کنیم :
آیا نوسازی، همان مدرنیته و تجدد است؟ و چرا اصولاً جوامعی که روی به نو سازی میکنند. تقریباً ناموفق از نگاه ساختاری و مواجه با بن‌بست میگردند؟! آیا این، همان انگاری...یعنی برابر دانستن نوسازی با تجدد . دلیل ناموفقیت تجدد و پیروی آن، افول دمکراسی و شروع توتالیتاریسم در این جوامع است !؟
اگر بپذیریم که تجدد و مدرنیته. حاصل فرایندی طولانی است، که در مسیر حرکتش، تحولات. ابتدا در بطن جامعه یا بهتر است گفته شود. در انسان پدیدار میگردد و سپس اثرات آن در روند زندگی و پیروی آن، عوامل همسو با زندگی انسانی. یعنی عوامل اجتماعی – اقتصادی – سیاسی .. خودنمایی خواهند نمود. وهمین عاملی است تا همسو با فراگیر شدن... و رشد و استمرار آن...مشکلات . تصحیح و اضافات ضروری نیز تمهید گردد. .. تجدد کلیتی است که. هم، فردی.. و هم، جمعی و گسترده است ... عاملی است  که یک همسویی در انسان و محیط بوجود میآورد. درصورتیکه
اگر نوسازی را بعنوان یک برنامه تعیین شده از بالا برای جامعه و افراد و ساختارهای سیاسی- اقتصادی- اجتماعی... تعریف کنیم .در واقع سرعت این همسویی افراد با تحولات و برنامه‌های مدوّن نوسازی شده ناکافی است ،و ازطرفی. نبود فرصت بازسازی و رفع ایرادات  در بستر زمان ... ، بنوعی باعث آنومی یا بینظمی و عدم تطابق برنامه در عمل گشته . و تحکیم تداوم نوسازی ... منجر به  پیوسته نگاه داشتن این آنومی میگردد .. .بواقع ، آغازگر ازخودبیگانگی در افراد با فرایند تحولات دیکته شده ازیکطرف … و فشار و ایجاد سلطه در جهت حفظ و استمرار برنامه‌ریزان _حکومتی  . خودبخود چهره واقعی دمکراتیک را از جامعه حذف یا تحدید و تضعیف مینماید.. اما غیراز این تضاد خودبخود حاصل در افراد با سیستم .. یک دوگانگی پنهان و آشکار روانشناختی نیز، از عوامل بوجودآوردن ضعف دمکراسی و قوت سلطه و توتالیتاریسم یا کلیت طلبان در این جوامع نیز خواهد بود
چهره پنهان این دوگانگی.، بروز شخصیتهای متزلزل و منفعل اجتماعی. ازیکسوی.. و حضور شخصیتهای قدرت طلب و فرصت طلب از سوی دیگر ، بدلیل همان فشار ها و تغییرات سریع در نوسازی است .« چهره‌هایی چون احمدی نژادها...اله کرم ها ... » با
پارادوکسها و سندرمهای هویتی . نیز، که بدنبال موقعیت و فرصتهایی هستند تا بتوانند بوجود خود، یک وجهه معقول و قابل پذیرش و تسکین دهنده آمال و آلام درونی بدهند، زاده و پررنگ می‌شوند.
بدیهی است که حاصل یک چنین تزلزلهای ساختاری و انسانی . نه تنها، آن جامعه به مدرنیزم و مدرنیته بمعنی واقعی دست پیدا نمیکند ، بلکه تمام همّ و تلاش آنها، منجر به دور شدن از دمکراسی و افول و تضعیف آزادی و تحولات غیر مثبت اجتماعی- اقتصادی- سیاسی خواهد گشت .
درچنین زمانی و فضایی . آنچکه تغیر میکند، تنها روبنا و ظاهر قضایا است. و واقعیت پنهان در این جوامع، انحطاط اجتماعی . اقتصادی . سیاسی است .
همانطور که شاهد هستیم : این افراد روزی متعصب مذهبی .. روزی هاله نور دارند .. روزی گذشته گرا و ستایشگر بزرگان تاریخ .. می‌شوند !!! درعمل هیچکدام نیستند .. در عین اینکه دم از آنها میزنند !!! آنچکه هستند : همان افراد بی‌هویت و ازخودبیگانه مذکور میباشند . شخصیتهای قدرت طلب یا پیروی قدرت .. که ازخودبیگانگی و عقده حقارت . از خصوصیات بارز آنان است با بازتاب هایی از افراطگرایی ... فرصت طلبی ... سلطه گر ی ... یا سلطه پذیر ی ... بت سازی یا بت وارگی .
مسلما. در جوامعی با یکچنین راهبری و حکام .. نتیجه‌ای جز سردرگمی - انشعاب - اضمحلال - عدم انسجام _ سیاسی .اقتصادی . اجتماعی ...چیزی فزونتر نخواهد داشت. جوامعی که مدیران آن ، بحران را با بحران سازی .. مقصر جویی .. غییریت و دشمن گرایی... در پی تلاش و انجام امور خواهند بود . و نه ، دگراندیش را یارای تحمل دارند .. ونه، دگراندیشی و تقسیم وظایف و احترام بحقوق دیگری را پذیرا نمیباشند
در جوامعی که افراد آن. نه، حقوقی دارند ..! ونه، همایتی از حقوق حقه شان می‌شود ! چگونه امکان دستیازی به دمکراسی و پذیرش دگراندیش و جستجوگران حق طبیعی و انسانی و شهروندی افراد... را میتوان امید داشت.!!؟
همه آنچکه در مدرنیته و تجدد و جوامع مدرن امروزین . انسان در پی تحکیم و ترفیع آن هست مثل« فردیت و حقوق تابعه آن، چون: تفکر – آزادی – بالندگی و خودمحوری و خود سازنده بودن»  . در جوامع مقلد نوسازی شده از بالای بدون توجه به ساختار سازی .ما شاهد نقطهء مقابل برایند تجدد خواهیم بود . چون : استبداد و توتالیتاریسم و کلیت خواهی . .. آنومی یا بی نظمی اجتماعی ... ناپیوستگی امور ... محو یا کمرنگ گشتن حقوق مدنی و اقتصادی و سیاسی . و سراب لیبرالیسم و آزادگی .
در‌واقع لیبرالیسم وجه ناگسستنی تجدد است . شالوده تفکر آن: انسان مداری.. آزادی .. برابری همه دربرابر قانون و قانونمداری است . قوانینی که در جهت همایت از انسان و با هدف انسان مداری و آزادی بدون قید و شرط و دست و پا گیر و محدود کننده ذات انسانی و پیروی آن ، آزادی انتخاب و تفکر و بالندگی است
آزادی بمعنی رها بودن از هرگونه اجبار و سلطه آزادی بمعنی انتخاب و خود مسئولی و مشارکت در انجام امور و انتخاب مسیر و عوامل تابعه انسانی است . لذا ، یکی از ارکان توجه لیبرالیسم نو . محدود کردن و کوچک کردن دایره نفوذ و قدرت هیئت حاکمه و دولت است . چراکه، هرچه وسعت عمل و دایره قدرت یک حکومت وسیعتر باشد« وسعت اقتصادی . سیاسی . اجتماعی »، آزادی و فردیت انسان، محدودتر و فشرده تر گشته و در تحت سلطه وقدرت حکام در می آیند
آنچکه در تفکر مدرن و پیروی آن لیبرلیسم نو ...آشکار است : این است که هیچ فرقی بین انسان شهری با روستایی. هیچ فرقی بین کارگر و کارفرما . هیچ فرقی بین فقیر و غنی،. نیست . و هویت انسانی ملاک تشخیص است . نه، تمایزات کاذب قراردادی . بنابراین. آزادی بدون قید و شرط، از حقوق اولیه و محرض انسانی است. و از همین روی است که . اولویت به فاکتورهای مصنوعی اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی چون : طبقه اجتماعی – دیوانی یا اداری– مذهبی- مالی – نژادی و زبانی ... تعلق نمیگیرد و برابری در قانون و برخورداری از آزادی . جزء لاینفک و جدا ناپذیر انسانی است
درواقع تبلور این نگاه در دمکراسی و آرایش آن نقش مهمی دارد : مشارکت فردی – آزادیهای مدنی – حکومت قانون و حاکمیت مردم و حق انتخاب و رقابت آزاد و سالم و برابر … چهره واقعی دمکراسی است.
آیا برتری ایمان و یا درجه خلوص مذهبی . مدارک دانشگاهی . ثروت و قدرت . محلی از اعراب در دمکراسی میتواند داشته باشد !؟ اگر چنین شود که امروز شاهد هستیم !؟ آنچکه بر انسان و جامعه حاکم است. نه، دمکراسی... بلکه اسمی از دمکراسی است.. با واقعیت استبدادی – استحماری – تفوق عده‌ای بر همه …! نظامی که شالوده آن . نه، برابریست … ونه ، عدالت و احترام بحقوق طبیعی و مسلم انسانی . نظامی بانام دمکراتیک .. اما واقعیتی تزویری و عوامفریبانه و استبدادی . نمونه بارز آن : جمهوری اسلامی در ایران است با همین اوصاف .( شتر  مرغ ) 
نظام یا مکتبی که انسان را فاقد تعقل و آزادی میانگارد … چگونه میتواند متجدد و مدرن و روی به رشد باشد !؟ چگونه میتواند مدعی روش دمکراتیک باشد !؟ جگونه میتواند برای انسان بدون هیچ وجه خاصی مثل : ایمان . صالحیت . ولی فقیه . امام . مرجع فکری یا مذهبی … ملاک را انسان و انسانیت و احترام بحقوق طبیعی و مسلم او . درنظر بگیرد !؟ و به رأی او احترام گذارد !؟ و  بحق آزادی و انتخاب و مشارکتش، معتقد باشد !؟
نظام و  سیستم مکتبی_ سیاسی یا مذهبی . با این خصوصیات و عمل‌کرد . نمونه بارز یک نظام فاشیستی است. یکی از خصوصیات یا اوصاف اینگونه نظامها : عوامفریبی – دماگژیست ( تکیه بر احساس و عواطف مردم ) - ضدیت با تجددعدم احترام بحقوق افراد... میباشد. درظاهر، مدعی همه برتریها است ..! و در واقع، ناقض همه آن‌ها . آیا نمونه‌ای بهتر از رژیم جمهوری اسلامی ایران در عمل میتوان برشمرد !؟ نفی لیبرالیسم . نفی دمکراسی . نفی سرمایه داری . نفی علم . نفی آزادی فرد . نفی برابری انسان‌ها . نفی عقل و برخوردار بودن از این امتیازها … همه و همه ، شاخصهای تفکر فاشیستی و نظام فاشیستی است . و جمهوری اسلامی ایران ، مثال بارز این مدعاست. با ولی فقیه و انتصابات مدیران و نمایندگان و بی توجهی و بی احترامی به شعور و تفکر دگراندیش و اختیار و تعقل در انسان
آنچکه هویدا است.این انحطاط سیاسی . اقتصادی . اداری و اجتماعی حاکم بر ایران . نتیجه همان عوامل و ساختارهای نا آگاهی از مفهوم مدرنیته و متعاقب آن ،نظام  فاشیستی و سلطه و اقتدار دولت .. بر کلیه شئون زندگی انسانی و بی توجهی بخواست و تفکر و حقوق و آزادی مبرم و واقعی ایرانیان است
امروزه . عصر کلیت بافی ، تمرکز ، مدیریت و خط دهی از بالا ، وحدت گرایی ، ابدیت و ازلیت پنداری . گذشته است.انسان در عصر مدرن: یعنی پراکندگی در عین انسجام . تنوع گرایی درعین هدفمند بودن . گرایشات و جامعه جهانی.. اقتصاد جهانی .. رشد جهانی است . نه، الگو سازی و یک دست سازی ...و بلکه متنوع اما مبتکرانه و همسو با زمان و همگام با تحولات جهان است
همچنانکه در علم ،اصل نسبیت حاکم می‌شود . در فلسفه و نگاه اجتماعی پست مدرن یا مخالفت با هر نگاه و نظر کلی و محتوم ، در حال شکل گرفتن و باز نمودن مسیرهای نوین در تجدد یا مدرنیته و زندگی انسانی است.. این تحولات را در حوزه اجتماعی. اقتصادی . سیاسی. بخوبی میتوان شاهد بود
البته آنچکه اشاره گشت. مواردیست که در ایران یا نداریم و یا، درجهت عکس آن عمل میگردد . یعنی حقیر پنداشتن انسان و قوانین و دستورات غیر قابل تغییر مذهبی و برتری مذهبیون بر دیگران..! و تصمیم گیرنده و رابط و شارع تحکم الهی..! بروی زمین.. بعنوان ولی فقیه یا امام یا جانشین و منتخب خدا در زمان حال ..! که البته نه، پاسخ گوی  مردم...! بلکه انتخاب شدهء عده ای قلیل بنام آیات و حجت خدا ..!!جهت تحکیم و تفسیر_ عدالت و ارتقاء انسانی ..!! و رهسپاردن بسمت نو ع تفکر یا اوهام  برتابیده از تفکرات عصر حجری او  .
برداشت و تفهمی که حداقل مربوط بعصر تاریک اندیشی و جهل است. نه، مدرنیسم یا اومانیسم یا انسانگرایی و انسان مداری.
افکاری که از قرون وسطی باین سمت. عوض نشده است.!! آیابا چنین تفکری ! و چنین عملکردها..! که جمهوری اسلامی ایران، دارا میباشد، میتوان به فردای بهتر و رشد و بالندگی و انسانیت و زندگی _درخور انسان دست یازید !؟
جایگاه تفکر و موقعیت انسان ایرانی چیست؟ حقوق مسلم انسانی یعنی: آزادی . برابری . تفکر و حق انتخاب در جمهوری اسلامی ایران، کجا است !؟ و آیا غییر از آنچکه تا امروز از آن برآمده است. می‌شود توقعی دیگر داشت !؟ ما ایرانیان منتظر چی و چه کسی هستیم !؟ آیا کسی دلسوزتر از خود افراد.. ، برای هر شخصی  وجود دارد !!؟ آیا غیر از پی روی از احکام عقلی ... امکان رسیدن به سعادت مهیا میباشد..!؟ عقلی که در گذر زمان ... و همسو با تحولات خود انسان  آبدیده گشته است .
به امید فهم امروز...و انتخاب اصلح نسبت به گذشته و حال. با توجه به تجارب و امکانات بالفعل ... که میتوانیم بالقوه گردانیده و با  خود باوری و خود اتکایی... و احترام متقابل به دیگران .برای رسیدن به حد و درجه انسانی، چون دیگر ممالک و دیگر انسانهای آزاد و خود مسئول .اقدام نماییم .
پاینده ایران و ایرانی و برقرار باد آزادی
پژواک همه /HRZT