آزادیخواهان ایران باید در نظر بگیرند
گروه پژواک\آزادی . عدالت & حقوق بشر برای ایران

---*---*-- آنچکه آزادیخواهان ایران باید در نظر بگیرند --*---*---

جامعهء مذهبی، جامعه ای است با افرادی متواری از خود. جامعه ای که بدلیل
مواجهه با مشکلات عدیدهء پیش روی، بجای تدبیر و پیداکردن راه حل مشکلات
از باور آن سرباز زده و بدرون یا خلوت خود پناه میبرد. ساختار و پردازندهء این
موقعیت آرامبخش . مفاهیم مذهبی است. اگرچه این گریز از مواجهه با مشکلات
این دنیایی و جستجو در نهانخانهء فردی ، با عث ایجاد آرامش روحی برای فرد
میشود. اما ، بدلیل بی توجهی به مسائل موجود دنیوی و عدم پردازش و جستجو
راه حل مناسب برای رفع مشکلات دنیوی وامانده در جامعه . زندگی فردی با
زندگی جمعی این انسانها دچار تلاتم و ناهمگونی و تضاد و تعارض میگردد . وجود
مشکلات عدیدهء حاضر در جامعهء کنونی ایران. برایند همین دوگانگی زندگی فردی
و جمعی ایرانی است .
درواقع مسکن مذهب تنها کاری را که انجام میدهد، ایجاد آرامبخش درونی است .
اما همانطور که از کارکرد مسکن میتوان استعاره جست، درمان نیست . بلکه تسکین
موقتی آلام حاصل از تعارض یا تلاتم برآمده از مشکلات بیرونی (زندگی اجتماعی) ،
است. درنهایت ، مسکن مذهب بدلیل آنکه مشکل را حل نمیکند و تنها باعث تسکین
موقتی مواجهه با مشکلات میباشد. در این زمان رخوت و آرامش موقتی حاصل از
مذهب. مشکلات .. کماکان در زندگی واقعی ، تلمبار گشته و امکان رفع آنها دیگر در
کوتاه مدت میسر نمیگردد. بنابرین
پس از یک دورهء آرامش حاصل از مذهب، افراد با انبوهی از مشکلات و تعارضات موجود
در جامعه ، مواجه میگردند. حاصل این مواجهه به دو شکل پیش میآید: ۱- فرار از
زندگی اجتماعی است که به دنیاگریزی و صوفی گری ... افسردگی ... واخوردگی ...
اعتیاد ... خودکشی و ... در افراد پیش میآید . ۲- ویا ، طغیان ... شیوع انواع جرایم ...
نزاع و برخوردهای بین فردی ... افراد در بستر اجتماع منجر میگردد.

متاسفانه ، عده یی تصور میکنند که مذهب عامل این بلبشوی کنونی جامعهء ایران
است. در صورتیکه اگر واقع بینانه بخواهیم تحلیل نماییم؛
بی برنامگی دولتی - عدم مدیریت - نبود و یا ضعف قوانین - ناکارامدی یا ضعف
آموزشی- بیتوجهی به ریشه یابی در حل مشکلات - و برخورد سطحی کردن با
موانع موجود در جامعهء سیاسی - اقتصادی - اجتماعی کشور. عامل اصلی و
مسبب مشکلات و تعا رضات انبوه گشتهء جامعهء کنونی ایران است . لذا امروز ،
نتنها باید تلاش در دگرگون کردن ساختار حکومتی فعلی ایران را درنظر داشته باشیم
بلکه، به ریشه یابی و شناخت معضلات کنونی اجتماعی- اقتصادی و روانی ایرانیان
پس از این دگرگون سازی سیاسی نیز، باید از امروز توجه کرده و برنامه ریزی نماییم .
بدیهی است که بازسازی بیش از ۳۰ سال تخریب و سوء مدیریت و بی کفایتی حکام
سیاسی ... ، احتیاج به تلاش مضاعف و آگاهی نسبت به واقعیات امروز ایران و ایرانی
دارد.
برای اینکار، اولین شرط این بازسازی:
نفی تمام آنچکه تا امروز گریبانگیر جامعهء ایرانی بوده است؛ نفی مسکن مذهب
در تقابل با مشکلات دنیوی ... که ترویج یافته توسط رژیم گشته است.
توجه کنید، نفی مذهب به تنهایی ، عامل برطرف کنندهء مشکلات موجود نیست.
بلکه تنها نفی مذهب بعنوان سرپوشی که جهت فرار و پنهان کردن مشکلات دنیوی
بکار میرفته است. پس،
معنای نفی مسکن مذهب در حل مشکلات . یعنی ، پیداکردن راههای دیگری جهت
برطرف کردن مشکلات دنیوی پیش روی ... نه، تصور اینکه مذهب ، آن مشکلات را
بوجود آورده است، لذا نفی باید گردد. بنابرین مفهوم شرط فوق؛
اینست که مشکلات دنیوی نیاز به تفکر و تفحص پیرامون آن مشکلات دارد . بعبارتی
نفی مذهب و جایگزین کردن نیروهای اثباتی ... و عقلی ، درجهت حل مشکلات پیش
روی. یعنی ،گذر از دنیای معنوی .. به دنیای اثباتی و عقلی ... برای شناخت مشکلات
و پیدا کردن راه حل مناسب برای آن.

پیروی آن. احتیاج است که از جامعهء مهر باور ... به جامعهء سودباور
تغییر موضع دهیم. و بجای تلاش جهت ایجاد همبستگی ابزار گونه
چون؛ ناسیو نالیزم مبتنی بر اشتراکات تاریخی . زبانی. قومی و ... به
سمت انتخاب عوامل دیگر همبستگی ساز ارتباطی ؛ حزب- صنف -
انجمن ،،، و یا همبستگی انداموار ؛ ایجاد سیستم و تکامل مرتبطهء
این ساختارها در کل نظام اجتماعی. اقتصادی. سیاسی باهم ... تا
بتوانند با همیاری و ارتباط تکمیلی . بصورت یک مقولهء منظم و کارامد
و دربرگیرندهء تمام آنان باشد.
یک نظام جمعالجمع و مرتبط را اگر تقسیم به واحدهای کوچکتر نماییم.
نباید ضعف و اختلالی در عملکرد آن واحد جدا گشته بوجود بیاید.
درچنین هنگامی است که کارایی و ارزش بهینه ساز هریک از واحدهای
جداگشته ، هنگامی که باهم در حرکت و تلاش هستند، نه. ایجاد مانع
برای یکدیگر میکنند. و هم باعث بالارفتن راندمان کاری کل سیستم
خواهند گشت .
بعبارتی،هم فرد در جامعه بهرهمند میگردد .. هم جامعه از افراد رشد و تعالی مییابد.
یک فضای موثر در رفع مشکلات و بالا بردن توان بازدهی برای فرد و جامعه بعنوان یک
مقولهء متکثر .. در عین حال ، واحد .
از گفتار فوق میتوان اینگونه نتیجه گرفت که برخلاف تصور امت اسلامی .. و بر خلاف
تصور عده یی که گمان میبرند با نواختن به طبل ناسیونالیسم ، میتوان این سردرگمی
اجتماعی و فردی را در ایران بهبود بخشید .!! باید باور نماییم که حلال معضلات امروز
... نه، برگشت به گذشته و ایجاد فضای ناسیونالیستی است. بلکه، نبود عوامل سا
ختاری.. و نبود درک واقعی از مشکلات و ناآشنایی با کارکردهای نوین اجتماعی .. و
اقتصادی.. و مدیریتی است.
جامعهء مدرن و زندگی مدرن ... نیازمند شناخت صحیح از خود و از محیط (خارج از
خود ) میباشد و ایجاد هماهنگی بین خواسته ها و تواناییها .. در عرصهء اجتماعی
است. حسن جامعهء مدنی ، در عین احترام و بالندگی داشتن فردیت انسان. همسویی
و همنوایی اجتماعی است.
برای رسیدن به این موقعیت نیکو . نیازمند ایجاد قوانین .. و حفظ آزادی .. و ایبرابر براترفیع سطح زندگی و رفع نابسامانیها و موانع حاصل از مدیریت...


پژواک همه

پژواک \ آزادی . عدالت & حقوق بشر برای ایران

مقدمه‌ای بر مقاله: استقلال آزادی حکومت ایرانی

(چیدمان فرهنگی... و مقدمات حکومت ایرانی)

فرهنگ بمثابه درختی است که دائم شاخ و برگ تازه میسازد و زندگی را متداوم می گرداند ، اما اگر از شاخه‌های جوان آن کاوش کنیم مطمئناً به تنه و ریشه آن خواهیم رسید که فقدان یا پوسیدگی ریشه، بحکم نابودی همان جوانه ها است

آنچکه سرآغاز فرهنگ ما میباشد : عزیمت انسان از آفریقا بسمت آسیا درهزاران سال قبل از میلاد و مجدداً برگشت به خاور میانه بین 30.000 تا 18000 سال ق م .که تحولات و رشد شگرفی در حوزه فرهنگ و تمدن و دانش این انسان پدید آمد. بعبارتی در روند این سفر . انسان ابتدائی و وحشی به انسان متفکر و سازنده و ابداء کننده و تبدیل کننده تغییر کرده بود،در مماشات با طبیعت و تلفیق با بومیان سر راه خود.

این تغییرات. حاصل برخورد انسان با عوامل متعدد و نوینی بود که در مسیر حرکت خود و مواجه شدن با محیطهای جدید و نیاز به درک و تجربه و دستیابی به راه حلهایی جهت کنترل و برآورد و بهره مندی از منابع جدید و راههای نوین عملی و نظری در زندگی جمعی گردید.. مطلبی که از گفتار فوق حاصل میگردد این است که : « برخورد با مسائل گریبانگیر زندگی روزمره .. تا پیش نیاید، تحولات متبوعه نیز بوقوع نمی انجامد» فرهنگ ایران باستان . برچیده ایست از تجارب و تکوین فرهنگی این هزاران سال. که بشکل پالایش یافته و منسجم شده درآمد

تفکیک خوب و بد... زشت و زیبا … فرشته و دیو … روشن و تاریک … معلوم و مجهول … ایندرایی و میترایی … دوزخی و بهشتی … و نهایت الهی و اهریمنی است. حاصل عملی این تفکیک، در ساختار و بسط قوانین و نهایت شکل و ادارهء نظام اجتماعی انسان ایرانی گشت. فرماسیون ادارهء امور، از خانواده بعنوان کوچکترین شکل اجتماعی به سرپرستی پدر یا اداره کنندهء حوائج ملزوم زندگی با همیاری زن یا مادر خانواده بود

همین شکل؛ یعنی روش ادارهء جمعی در خانوارهایی که باهم در یک قلمروی مشترک میزیستند.. تحت نام ده یا قوم . انجام میپذیرفت . یعنی انتخاب یک شخص از بین سایرین بعنوان با تجربه ترین یا عاقلترین فرد از میان خود

در فرم وسیعتر آن .. از بین قبایل یا بهتر است گفته شود؛ از بین سران قوم . یکنفر از میان بقیه سران یا پدران موجود.. انتخاب میگشت تا امور مشترک اداره ء اجتماعی مربوط بهمه و حل اختلافات و تقسیم کار و … را بعهده بگیرد، که اورا شاه یا رهبر یا فرمانده یا … .. مینامیدند.و این فرد انتخاب شده ، در تصمیم گیرها موظف بود با شورایی که مجموع روءسا یا بزرگان منتخب بودند... مشورت نموده تا تصمیمات متخذهء او، جنبه عام یا مقبولیت عام میافت

همانطور که فهمیده می‌شود : در نظام اجتماعی (شهری ) برخلاف دیگر قبائل یا طوائف شکارچی و متهاجم و جنگجو... ملاک درنده خویی یا قدرت جسمانی برای ریاست نیست. بلکه تعقل و درک و مدیریت، ملاک برگزیده شدن میبود. و نکته قابل توجه دیگر ؛ خرد جمعی و احترام به نظر دیگران بود که در شکل شورایی و انتخابات جلوه میکند . در این دوره تجارب صیقل خورده در روند زمان . که صحت و برتری خودرا بدست آورده بودند، بمثابه قانون تلقی شده و خرد حاصل از تجارب نسلها... از مقوله منفرد شخصی بیرون آمده و مکتوب میگردد .. فرهنگ مکتوب .. بمعنی تدریس و تفهیم پاسخهای مناسب به سؤالات پیش روی است . تا از زوال یا تکرار اشتبهات کاسته و محتوای زندگی جمعی و فردی را ...راحت‌تر و روئ به رشدتر گرداند .قبل از نگارش و ابداء خط .. تجارب انسانها (( فرهنگ نا نوشته )) بصورت شفاهی از والدین به فرزندان انتقال میافت. ادیان بمثابه همان تجارب یا فرهنگ نا نوشته محسوب میگردند.تا نوع نگاه و روشهای متخذه .. از طرف افراد .. از شکل هرج و مرج و نامنظم و فردی شده . بصورت یک روش مشخص، جهت ادامه زندگی ،از گذشتگان .. به نسلهای بعد منتقل گردد

بهمین دلیل بود که هر از چند دهه یا صده .. ادیان جدیدتری که شکل مدرن تر شدهء ادیان قبل از خود است . بوجود میامد تا اندوخته ها و تجارب جدیدتر را بصورت اندیشه غالب نسبت به گذشته گان .. در نام و قواعد نوینی بمردم تفهیم کند.. بر حسب اینچنین نگاهی تقیّد و سماجت در مذاهب . دلیل بر تعصب بیهوده و عدم پذیرش تجارب و برداشتهای نوینتر تلقی می‌شود . که منطقامغایر با رشد و تحول خرد و بینش در زندگی انسانی است . اگر باور کنیم که دلیل وجودی مذاهب

نه … تثبیت خدایی خاص . که تفهیم نگاه و بینش جدید و پیشرفته‌تر از برداشتهای قبل ( قوانین و باورها ) . که برای راهگشایی انسان در روند زندگیش و حل مشکل هایش ، بوجود میآید

در‌واقع تعصب و سماجت در انکار قوائد نوین و پایبندی به قوانین گذشته ( عقاید ) . استناد به ناتوانی فرد از درک مسائل نوین یا … عدم اعتماد بخود و توانائیهای فردی خود است … در مواجهء با نو آوری و بچالش کشیده شدن باورهای قدیمی … که عدم صحت و ثبات آن باورها ، توسط فاکتورهای جدیدی که منجر به تغییر یا تحول و دگرگونی در نگاه و باورها … از خود و از جهان ، برای فرد و جامعه می‌شود ، است . فرار از خودباوری … فرار از تحول … فرار از تغییرات حاصل از اندیشه نوین … فرار بشکل تعصب مذهبی … در پافشاری به باورهای قدیمی … در مبارزه با اندیشه نوین ، تجلی میابد

این خود ناباوری … این فرار از مسئولیت … این تعصب و پافشاری در گذشته … نه.. تنها در تقابل با نوآوری مذهبی است … که ، در تقابل با قوانین اجتماعی … در تقابل با قوانین اقتصادی … در تقابل با قوانین سیاسی و مدنی نیز . مفهوم پیدا کرده و ملموس و مشتمل میگردد . این همان ایستایی یا تحجر است . که مانع از رشد و

تکوین و تحول و دگرگونی است . اما نکته غییر قابل انکار نهایتاً

چیرگی نگاه و ا ندیشه ء نوین است بر تحجر و متحجرین . که امروزه آنرا؛ گذار یا رفرم .. یا نوآوری مینامند چون : فئودالیزم به صنعت … لیبرالیزم به نئو لیبرالیزم … مدرنیزم به پست مدرنیزم … دیکتاتوری به دمکراسی ...توتالیتاریزم یا کلیت خواهی به مدنیت و تکثرگرایی گرایش میابد . و این همان دیالکتیک و فرایند تحول و دگرگونی است . که از تضاد حاصل بین ا ندیشه نو و اندیشه کهنه … گذار یا تغییر و پوسته انداختن کهنه به نو می انجامد. این همان فرایندیست که زندگی ا نسانی در روند و گذر زمان بخود میگزیند.. معنی آن نابودی نیست … بلکه معنی آن تحول و دگرگون شدن و یا همان رشد و مسیر ترقی و توسعه است . بنابراین

هنگامیکه ساختار فرهنگی هر جامعه‌ای به اوج بالندگی خود میرسد . ختم آن در دایرهء قدرت و حکومت و باورها ..تجلی پیدا میکند . این همان مدرنیت و توجه و نگاه عمومی به گذار است

حکومت هخامنشیان .. مثال بارز این گفته است که پس از رشد فرهنگی اجتماعی در دوران حکومت مادها و حکومت عیلامیان ، در فلات قاره ایران شکل و تکوین پیدا کرد . در دوره عیلامیان نظام فرهنگی و شناخت اجتماعی در بهترین شکل ممکن در زمان خودشان است . در دوره مادها.. آشوریان .. سلوکیان .. بابلیان .. مصریان .. هندیان .. فرماسیون حکومتی در مرحله دیکتاتوری فردی و تصمیم گیری فردی و شاه خدایی است . در‌واقع ایرانیان جلوه‌ها و مشکلات دیکتاتوری و قدرت در محور فردی را نتنها در میان خود … بلکه شیوه‌های گوناگون - آنزمان را در جوامع و مناطق دیگر دیده بودند . همانگونه که قبلاً،

بیان نمودم : « تا جامعه‌ای در بوته آزمایش مقوله ای را درک نکند ، سیر صعودی و تکوینی تا بهینه شدن را . ناخودآگاه یا تصادفی .. نمیتواند بدست آورد » . در مورد ایران ، چه در گذشته خودشان در اداره امور … و چه در حکومتهای محلی متفرق در درون فلات ایران … و هم در جوامع همسایه و دورتر ازخود . َاشکال این خودکامگی و عواقب آنرا دیده بودند . ازینرو هنگامیکه دولت پارسی در ایران پس از عیلامیان و مادها

اَریکه دولت را بدست میاورند . ما شاهد رفتار سیاسی منبعث از فرهنگ پارسی در تشکیلات اداری و انتخاب رهبری حکومت .. بشکل متعادل تر و بقول امروزین : مردمی تر و دمکرات تر شاهد می‌شویم

انتخاب بهترین شخص بر مبنای میراث فرهنگی و باورمندی عملی روزانه و جاافتاده در زندگی فردی و جمعی ایرانی . سیستمی که صاحبان نام و معتمدین یا برگزیدگان در شکل همان شورایی .. از میان افراد واجد شرایط، بهترین فرد را انتخاب مینمودند. شکل حکومتی که ، نه … از بالا بر جامعه نگاه کند و فرمان براند … بلکه شکل اداری و حکومتی که، در لایه‌های متعدد، جهت تسهیل کار و داشتن ارتباط ارگانیک با مردم میبود..که فرمانده یا شاه یا رئیس حکومترا برمیگزیدند.صور ایدهآلیی که در بستر جامعه بشکل فرهنگ و باور منطقی همسو و همشکل و ریشه با تصورات و امیال اجتماعی ، شکل میپذیرفت ، به جایگاه و پایگاه حکومت تسری میافت . بهمین دلیل است که در فاصله کوتاهی از تاسیسش … به یک موقعیت برتر اداری .. سیاسی .. نظامی .. انسانی_ شاخص در میان اقوام و همسایه گان و جوامع مجاور خود و حتی دورترین و قدیمی ترین حکومتهای غیرمردمی و غیر دمکرات و فردمحور و شاه خدا … که اگرچه متمول و بزرگ بودند … اما، از پایه، نا متشکل وبه ناهمگونی درون فرهنگی دچار بودند، چیره یافت و برتری خودرا نمایان نمود . جالب این بود ؛ این تفوق بشکل دادن آزادی جهت انتخاب توسط مردم آن دیارها میبود، که پس از غلبه بر حکومتهای آنان صورت میگرفت. ( آزادی در تداوم باورهایشان، و خود متقاعد شدن به برتری فرهنگی و مذهبی و اداری و ارادی در شکل فردی و اجتماعی ).رشد اجتماعی و ترفیع تفکر و برداشت ا نسانی … مقوله ای نیست که با بکار گیری از زور و روشهای تحمیلی … آنرا بدیگران باورا ند . همچون سران جمهوری اسلامی در قرن 21 که هنوز نه .. میفهمند و نه .. قابلیت تفهیم آنرا دارند

فرمان کوروش بزرگ ،مقوله ای خلق ا اساعه نبود . بلکه حاصل از فرایند و تحول قوانین حمورابی و تجارب صده ها پیش از او در میان بابلیان رقم خورده بود . با این تفاوت که هم تصحیح شده و هم کوتاه و مختصر و مفید فایده گشتن از مزایای آن بود . نکته قابل توجه در اینجا : تفکیک پیدا کردن مفاد قانون از ارکان مذهب است. درواقع پارسیان شالوده قوانین مدنی و اداری را بابهره گیری از آنچکه تا آنروز نسبت بخود و طبیعت و بوم شناسی فرهنگی خود تجربه و فهم کرده بودند را ، پایه گذاردند.. چراکه حتی در نگاه مذهبی و باورمندی و جهانشناختی خود ، از نماد پرستی ( خورشید و ماه و ستاره و … ) و از چند خدایی ( خدای آسمان و .. باران و .. باد و .. . ) به تکخدایی و تفکیک بین اعمال روزمره که ناشی از نگاه و نیاز و تعقل تجربی بود ، با جهان و زمان و وجود و هستیدن ( خلقت) … نیزتفکیک قائل شده و بدینگونه مسائل صوری و ا نتزاعی( مذهب) را از زندگی روزانه و قوائد آن تفکیک و تمیز داده بودند

این تمیز قائل گشتن بین امور دنیوی و باورمندیهای مذهبی … فرصتی یا مزیتی بود که مانع از سوء‌استفاده کردن و شدن از افراد و یا قدرت حکومتی .. از مذهب،را جلوگیری مینمود. چراکه دلیل برتری برای آنان ، تجربه و خرد فردی بود که قابل اندازه‌گیری و مفید فایده قرار گرفتن را در خود جلوه گر میساخت . نه … باورمندی بمسائل مذهبی که در هرمنطقه و قومی … رنگ و بوی دیگر داشت .چون قوانین مذهبی قابلیت تعمیم به امور عمومی و جمعی را نمیداشت را . درک کرده بودند

با یک چنین استدلالی منطقی، ایرانیان اداره کشور و امور مربوط به ملت را در قوانین موضوعه که برحسب شناخت از خود و نیازمندیهای روزانه و فردی و جمعی میبود. دریافته و استوار گردانیدند . و این رمز شکوفایی و موفقیت آنان گشته بود . رمزی خودآگاهانه و استوار بر معقولات و تجارب د نیوی . که نتیجه‌ای خردمندانه از رهگذر زمان و تمام اتفاقاتی که انسان در این رهگذر ، تا آنروز دریافته بود . نهفته شد

امروز بعنوان نگارنده این سطور در قرن 21 بعد از میلاد . تشابهات فراوانی با ایران قرن 700 قبل از میلاد می‌بینم . این تشابهات نه تنها با ایران بلکه با آن روزگار عرصه ا نسانی و جها نیست: مثل ( تعدد جوامع، درعین آنکه از طریق بازرگانی باهم مرتبط بودند، و تبادلات نتنها در زمینه تجارت. که در ارتباط با علوم و فنون و تصورات و تعقلات و دگرگونیهای زیر بنایی فرهنگی ناشی از تحولات علمی.. که به جابجایی قدرت در منطقه و سراسر آن روزگاران جاری میبود.و. احساس برتری که در برخی از آنان نسبت به سایر تمدنها بوجود میامد.. سر آغازیدن جنگها برای تصرف بازار و کالا و معادن و استیلای فرهنگی … ) تنها با این فرق که امروز . بعلت تجارب جنگهای خونین، تلاش در تصرف و نفوذ در مناطق دیگر... بدون ساز و کار جنگیست . که پیروزی ازآن جوامعی است که میتوانند مسائل را درک کرده و راهکارهای عقلی بیشتری را برگزینند، منهای خونریزی. امروز تشکل اجتماعی .. ضوابط عقلی و حقوقی .. تسلط بر د انش و فن .. ا بزارهای توسعه و استیلای فرهنگی... اجتماعی … سیاسی..اقتصا دی .. گشته ا ند.. آنچکه بکمک آنان در آ نزمان آمد

نه .. ادیان و خدایان مربوطه آن ، که بسیار متنوع و گوناگون بودند … وهر خدایی برای پیروانش واقعی تر و قدرتمندتر جلوه میکرد ... بلکه، برخورد واقع‌ بینانه تر آن جوامع و شناخت واقعی‌تر از خود و روزگار خود و خردمندی منتج گشته از آن واقعیات بود که فرصت رشد و تحول و پایداری آنا نرا مهیا مینمود . و باعث تداوم در عرصه های پر تلاطم روزگاران میگشت . اما امروز مجدداً ما بعنوان بخشی از نوادگان آن مردم دیار باستان . باهمان چالشهای درون اجتماعی … و برون مرزی موجود در عصری که اگرچه بیست و هفت قرن گذشته بر آن ./ امروز مردم ایران چون نیاگان باستانی خود در چالش هستند . و مواجه با دوراهی …پیش روی!! (1) باورمند شدن و انتخاب یکی از نمادهای متضاد عقیدتی- نچندان مستحکم مذهبی … (2) یا باورمندی بخود و برخوردار گشتن از خرد فردی و جمعی برآمده از تجارب و دانش و آگاهی امروز و دیروزین خود

آیا باید همچون پدرانمان در 2700 سال پیش ، به ایجاد قوانین و نگاه واقعبینانه بخود و نظام اجتماعی ایندنیایی بپردازیم .!؟ تا سنگ بنای مناسبی همچون آنان در اداره کشور با وضع قوانین و استواری نگاه و عمل خود، بر مبنای آن خردمندیها و واقعبینی ها برقرار سازیم .!؟ یا همچون سایر جوامع و تمدنهایی که در آن ایام تحول را درک نکرده، و ازبیبن رفتند . ویا در سایر جوامع و تمدنهای خردورز … حل گشته و نابود گشته ا ند ..!؟ آیا امروز ما به باورها و اعتقادات مذهبی که هیچ ربطی با دنیا و حل مشکلات دنیوی نمیتو ا نند داشته باشند ، بپردازیم .!؟ و خود و زندگی را قربانی درگاه خدایان مذاهب نماییم . !؟ یا با توجه بزمان و مشکلات مربوط به آن .. چاره‌اندیشی نماییم ؟

مگر نه .. این است که نیاگان ما نیازی به ابرام و اصرار ورزیدن به تثبیت خدایی خاص و وقوف مذهبی خاص ندیدند . وهر کس به آئینی که می پسندید میتوانست در جامعه مبتنی بر اصول و قواعد حقوقی مدّون شده و منفک شده . زندگی و مسائل مبتلابه این دنیایی را … از باورهای شخصی خودش نسبت به آفرینش .. و امور دوزخ و بهشت آن . که مربوط به بخش خصوصی زندگی فرد است ، یعنی احساس و تمایل شخصی خود … توجه نمودند !؟

آنان .. در عرصه اجتماع... با ایجاد قوانین عام و منطقی و همه شمول .. بدون دخالت دادن عواطف و احساسات مذهبی . باهم و برای رسیدن به یک سعادت فردی و جمعی .. در یک کشور و ملت و مرز و بوم مشترک که مسلما تواناتر از خرده فرهنگها و کشورها ست .. زندگی نمودند .!؟

چه نیازیست که افراد مجبور بپذیرش عقاید شخصی دیگری باشند ..!؟ چه نیازیست که همه به یک شکل بخدا فکر کنند .!؟ برای پیشرفت کشور و حل مشکلات … آیا اگر همسویی در مذهب نباشد .! امکان دستیابی به توسعه مهیا نمیگردد .!؟ آیا کشورهای متمدن لزوماً اشتراک مذهبی در بین مردمش وجود داشته .!؟ آیا اعتقاد و عدم اعتقاد به یک مقوله انتزاعی و ذهنی و صلیقه ای … اثری در بهبود صنایع .. تولید محصول .. ترفیع سطح زندگی .. صلح و آرامش اجتماعی .. و بطور کلی آنچکه مادی است و با مقولات مادی سر و کار دارد … هیچ ارتباطی با باورمندی یا عدم باور به خدا ئی واحد و یکنام و مهربان و متنبه کننده و بخشنده دارد .!؟ آیا امروز که اصرار برترویج یک اندیشه و باور مذهبی در ایران حاکم است ، ایرا نیان را از کلیه مشکلات دنیوی چون : خوراک .. مسکن .. آموزش .. توسعه صنایع و تفکر و تعقل مورد نیاز ایرانی ، بی‌نیاز کرده است . !؟ آرامش را به ارمغان آورده است .!؟

یا بایستی تفکیک قائل شویم بین اعتقادات مذهبی با اصول و امور زندگی دنیوی و روزمره و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی . ؟ آیا دعا و نذر و التماس .. کمکی به رفع مشکلات مادی و دنیوی کرده یا میکند .!؟ یا بایستی هر چیزی جای خودش قرار گیرد و توجه گردد .!؟ دین در درون دل و خانه افراد است . و اداره امور برحسب قانون مداری و تقسیم کار و آموزش و پرورش و بهره گیری از متخصصین در انجام ا مور ی که درآن تبحر و کارائی دارند .!؟ سیاست و امور اقتصادی نیاز به کسانی دارد که در آن مطالعه و کسب تخصص نموده اند . و مدیریت میطلبد .. تا که زایندگی و تولید پیش آید . نه ... دعا و نیایش و تعصب مذهبی!!؟

نظم اجتماعی … امنیت اجتماعی در گروی قانون و قانونمداری است . رشد و توسعه کشور و سطح زندگی ملت … در گروی تصمیم گیریهای دقیق علمی و تخصصی است. تصمیم گیری صحیح و گرایشات علمی نیازمند آموزش و پرورش متعالی و بروز شده است . برنامه‌ریزی و تعیین برآوردهای لازم جهت شکوفائی … نیازمند مدیران و متخصصین مربوطه است که با درنظر گرفتن احتیاجات .. سقف مناسبی در سمت و سوی برنامه‌ریزی و تثبیت و تعیین راه بوجود میاورند . و همه وهمه آنچکه یک کشور و ملت را بسمت سعادت و رفاه میکشاند … نه تنها مذهب و خدای رحمن و رحیم باورمندان … که درکنار آن نظم و برنامه مندی و تقسیم کار و مسئولیت پذیری و مسئولیت شناسی است

تشخیص راه و تعیین راه .. برای رسیدن به سعادت … اگر نگوییم مهمتراز مذهب است … کمتر از آن نیست . مذهب بخش درونی و روانی و عواطف مارا برمی انگیزاند . مدیریت و قانونمندی و تشخیص راه و برآورد آنچکه مورد نیاز در زندگی واقعی و روزمره و در بستر اجتماع است، را این تخصصها و اِعمال منطقی و عقلی است که همایت کننده و ارتقاع دهنده می‌شوند . یک جامعه آزاد و باورمند به حق آزادی . برای تک تک افراد آن ، فرصت رشد و ابراز وجود کردن را برای همه مهیا میسازد . جامعه‌ای که هم .. تک تک افراد آن منتظم و فارغ بال از جهت نیروی مذهبی می‌شود . و ازطرفی با تثبیت قوانین و قواعد عام و همه شمول، فضایی را بوجود میاورد که افراد در بستر جامعه احساس امنیت نمایند و فارغ از تهدید و تضعیف و تحقیر فردی یا اجتماعی یا سرکوب از طرف حکومت کننده گان . با حفظ احترام و حقوق دیگران . امکان رشد و زندگی بدون دغدقه برایش فراهم آید

جامعه قانونمدار .. بهیچکس امکان سرکوب و اجحاف را نمیدهد . چه یکفرد از جامعه باشد .. و چه ، دولت و حکومت باشد . همه بطور مساوی صاحب حق و همایت شدن از طرف قانون خواهند بود . چه این افراد به یک مذهب واحد اعتقاد داشته باشند ، چه به بخشی از آن، و چه اصلاً اعتقاد مذهبی بشکل دیگری داشته باشند . هیچ ربطی به رفاه و همایت قانون و فرصت برابر برای رشد و ترقی برابر … در ازای اجرای قانون و استحقاق دریافت حقوق فردی و اجتماعی‌اش ، نخواهد داشت

آیا این همان برابری و برادری نیست که مذهب بدنبال آن هست و مدعی آن است .!؟ آیا این همان کاری نیست که نیاگان ما کردند و نتیجه مثبت آنرا هم دیدند .!؟

حکومت یک مقوله این دنیایی و مربوط به روشها و اصول خردمندانه انسانی است . نه … ود یعهء الاهی … یا نمایندگی از طرف خدا ..! حکومت نماینده و منتخب مردم است . نه … وکیل خدا و مذهب

حکومت منتخب مردم است برای انجام وظایف متقبل شده ازطرف مردم ، و او موظف است در بهترین کیفیت .. این وظیفه و مسئولیت را ا نجام دهد

حکومت ابزاری است در خدمت کشورداری و اداره امور ملت . نه … جلاد خدا ، که به هیچ‌کس خودرا پاسخگو نداند .. جز خدا …!! که خوب میداند که خدا هم ، نه .. سؤالی مطرح میکند … و نه …در انتظار پاسخی از حکومت مدعی مذهبی مانده است

حکومت مزد بگیر و مجری فرامین و خواست و برآورنده آمال ملت و کشوری است که با قبول مسئولیت از طرف مردم جهت انجام امور مردم … انتخاب میگردد . نه … غاصب … نه ظالم … نه جابر … نه بازجو و استحمار کننده مردم … نه صاحب اموال مردم … نه صاحب جان و ناموس و حرمت انسانی مردم . بلکه ، حافظ و خدمتگذار به مردم باید باشد . نه … جیره دهنده به مردم باشد … که خودش جیره خوار مردم است

همه این مواردی که فوقا آمد ، آنچیزی است که نیاگان ما بخوبی آنرا دریافته بودند و به اجرا درآوردند و نتیجه آن نیز سروری و زبان زد خاص وعام شدنشان گشت. آیا عجیب نیست که نوادگان آن پاک اندیشان . امروز اینچنین در بند ظلم … در قفس نادانی نگهداشته شوند .!؟ فقط با ین دلیل که نمیخواهند تفکیکی بین مسائل مذهبی .. با مسائل دنیوی و عقلی .. که به اراده و همت خودشان وصل است . نائل گردند.!؟ تا از ثمره این تفکیک … هم صاحب مقام رفیع مذهب مورد نظرشان باشند … هم آقای خویش و صاحب اراده خویش و مالک اموال و حرمت و انسانیتشان و برخوردار شدن از سعادت و ثروت و سلامتی و افتخار و بالندگی شخصی و جمعی … تحت یک ملت و کشور آزاد و عاقل و خردمند .!؟ آیا امروز ما نوادگان ایرانیان باستان . کمتر و نادانتر از آنانیم .!؟ مگر 2700 سال از آن روزگار نگذشته است .!؟ یعنی با اینهمه توانایی … اینهمه دانایی و رشد خرد و دانش … آیا لایق یک زندگی آسوده … یک استقلال انسانی … یک اجتماع برابر و برادر و آزاده نیستیم .!؟و نمیتوانیم برای خود مهیا نماییم .!!؟

مشکل در کجا است ...؟ از خود پرسیده ایم .!؟ آیا این تقصیر قضا و غدر است !؟ یا . آیا این ناشی از بی مسئولیتی … ناشی است از ریا و فریب … ناشی است از بی همتی و هرکس بفکر خویش بودن و دیگران را فراموش کردن .!!؟ آیا فکر کرده‌اید ، وقتی یک جامعه با تفکر هرکس بفکر خویش بودن اداره گردد .!! هیچ فرقی با جنگل و توحش و تداوم و استمرار بدبختی و بی امنیتی … و مبهم بودن فردا و آینده برای همه آن افراد جامعه ندارد .!؟آیا فکر کرده‌اید اینچنین اجتماعی … منافعش برای یک عده‌ای خاص برخوردار از قدرت است . و بدبختی آن متعلق به همه است .!؟

تاکی باید نشست و انتظار داشت از غیب .. از آسمان .. از ناکجاآبادی .. کمکی برایمان برسد .!؟ آیا تاکنون این کمک … این ناجی … این امداد … آمده است !؟که هنوز منتظر هستیم !؟ مگر نگفته اند …!؟

نا برده رنج گنج میسر نمیشود مزد وقتی دهند... هرکس که کار کرد

باور کنیم که امور مربوط باین دنیا و زندگی ما … با دستان خودمان و به تدبیر و همفکری و تعاون خودمان … بسته است و این گره فقط با دستان ما باز خواهد گشت ./ نه دعا ... نه امداد از غیب … نه نذر و ریا و فریب و ثالوثی ... و نه ، با آمدن یک ابر مرد...و با سمبل سازی !! حکومت را به او بسپاریم و فکر کنیم او همه چیز را دوباره احیا خواهد نمود ...!!!

به امید هوشیاری .. خردمندی .. همکاری و مدیریت مشکلات .. با یکدیگر در جهت، رقمزدن امروز و فردا ی بهتر . برای خود و دیگران .. و فرزندان و نوادگانمان

پژواک …. HRZT