حکومت ایرانی





پژواک همه                             21.01.2010  


«آنچکه از گذشته تا امروز بر ایران آمده است . مغایر با حکومت ایرانی بوده و می باشد »
. منظور از استقلال . آزادی . حکومت ایرانی چیست؟

:فلسفه ایرانیان از خود و نهاد حکومت ایرانی
الف : شکل سیاسی – تأکید بر حقوق بشر- جدایی دین از حکومت- تکثرگرایی- عدم تمرکز سیاسی قدرت – فردگرایی
ب : پایگاه نظری : لیبرالیسم- عدالت – آزادی و دمکراسی
پ : انتخابات و احترام بنظر فرد
:ت : تشکیلات و ساختار نظام سیاسی و اداری
تفکیک قوا جهت تسهیل در کنترل- انتخابی بودن رئیسان سه قوه
:ج: فلسفه حکومتی
نگاه اقتصادی و اجتماعی- تأمین امنیت - رشد مادی و معنوی افراد- قانونمداری -نوع دوستی

مقدمه : فلسفه هستی یا نگاه ایرانی بر خود

انسان موجودیست که تنها نقطه تفاوتش با سایر موجودات، تفکر است. ساختار این تفکر. اطلاعاتی است که از طریق حواس خود از جهان بیرونی دریافت میکنیم. بهمین دلیل نیز انسان خودرا بعنوان بخشی ازین جهان نمی‌داند بلکه کل هستی را در یک سمت و خودرا در سمت دیگر این تبادلات و تعاملات جهان میبیند. از همین روی نیز بدنبال پیدا کردن جوابی است برای این سوال که. هستی چیست؟ انسان کیست؟ و رابطه و مقام انسان در این نظام هستی چیست؟
علت در جستجو شدن - شناخت و پاسخ باین سؤال اینست. که نمیخواهد باور کند که در نظام هستی. او همچون همان سنگ- یا درخت- یا حیوان است. ازینرو برای اینکه اثبات کند که بودن او در جهان، اگرچه بدلخواه او نبوده است. اما باید روال بودنش را با همه آنچکه در قانون این نظام هستی درک کرده است. متفاوت گرداند. تا بتواند بخود اثبات کند که او با درخت و سنگ و حیوان یکی نیست و ار اینرو. بخود و چگونه بودن خود و ازطرفی،، به جهان و چگونه بودن آن توجه مینماید
اما هماطور که گفته شد. عامل شناخت در انسان از طریق دریافت اطلاعاتی است که از طریق حواس خود دریافت میدارد. و از تجزیه و تحلیل و مرتبط کردن داده‌ها ( یعنی فرایند تفکر ) خود و آنچکه از جهان دریافت میدارد را تثبیت مینماید ( برداشت میکند ) . بنابرین امکان اینکه همه به یک برداشت برسند. انگار پذیر نیست.چراکه ، هرچند اطلاعات بدست آمده برای همه یکسان است. اما فرایند تحلیل و ترکیب اطلاعات و نتیجه گیریها ، امکان دارد به شکلهای متفاوتی بوجود آید. از همینروی، اختلاف نظر- و نگاه -و تفکر -و برداشت در انسان، پدید میاید. که البته برحسب اینکه اختلاف جغرافیائی وجود دارد. مسلماً موجودات و شرایط زیست نیز همچون همان تفاوت جغرافیائی . میتواند متغییر گردد. بنابر این نوع نگاه و نوع اطلاعات و شکل برداشت تفکر ) در انسان‌ها بر حسب همین تفاوتهای عینی و جغرافیائی . متغییر خواهد بود. )
بنابرین. برداشت و تلقی انسان از خود و از جهان و رابطهء خود نیز . در جهان انسانی، متغییر
خواهد گشت
قصد ندارم که تعریفی و نگاهی بسیط در مورد انسان بطور کلی بدهم. هدف یک بازنگری و برگشت به خویش است. برای شناخت انسان ایرانی، آنانیکه در موقعیت جغرافیایی خاص ایران بدنیا آمدند و می زییَند. بدلیل اهمیتی که این بازشناخت از خویشتن.. و نحوهء نگریستن.. بخود و زندگی و چگونه زندگی کردن و اهداف و امیالی که ما برحسب این بازشناسی از خود. در راستای زندگی خود و وابستگان خود با سایر هموطنان ( جامعه ) و شیوهء ارتباط و تفکیک خود از دیگری و احداث قوانین عام برای همزیستی با دیگران, میبایست در نظر گرفت . انسان از بازخوراند فرهنگی.. و مذهبی.. ریشه کرده در ضمیر ناخودآگاه خویش است که ، بخود و زندگی خود، مفهوم و مقصود میبخشد
آنچکه از فرهنگ نیاکانی ما بر می‌آید : « انسان قائم بذات خود است. که با اختیار و قدرت عقلی.. که برخوردار میباشد. خود و راه خودرا بازشناخته و به آن عمل مینماید
در اندیشه زرتشت؛» انسان را پاک و منزه میداند، که پای به روشنی یا جهان گذارد. اما، در روند زمان و تضاد حاصل از زندگی ایندنیایی...یعنی ابهامات حاصل از روشنی و تاریکی...یا سختی و ناآگاهی... از ذات اولیهء خود که صاف و پاک و روشن بود.. دور افتاد. از همینروی.. با الهام گرفتن از عقل خویش... و سمبلهای خدایگونه ( ایده‌آل )، همچون :1- خداوند اندیشهء نیک.. و 2-خداوند تقوا ...و 3- خداوند حکومت یا دولت... و 4- خداوند گذشت و فتوَت … و 5- خداوند سلامتی و عافیت... و 6- خداوند جاودانی و نامیرائی... کمک گرفته تا با تلاشی جهت رسیدن به صافی.. و پاکی اولیه خود برسد. بعبارتی.. انسان ایرانی. نظام و موجودیت را.. که خود نیز جزئی از آن است. بر شش محور استوار میبیند

اصل اول- خداوند اندیشه نیک :
اندیشه نیک یا تفکر و تعقل و خردمندی در فرد. که درواقع نشانگر این است که جهان را و تبعاً خویش را ، برخوردار از یک ثبات.. و روش .. ونظم منطقی.. میبیند. نظامی دربردارندهء اصول و برتابیده شده از قواعد و ویژه گیهای منطقی و متسلسل. نظامی مبتنی بر خیر مطلق.. یا آری از ناهشیاری.. و بیخردی.... و کژ اندیشی. هویتی که ساختار پدیدار کنندهء آن. نه.. بد است.. و نه.. ناشناخته و منفی.. مقوله ایست که در موجودیت خویش.. از ناصافی و عدم.. و فاکتور منفی بعمل نیامده است. و آنچکه میتوان دریافت، این است که. این مقوله یا ذات و یا بودن... را مصدر و سازنده و برآورندهء جهان می داند. که پیروی اینگونه گشتن جهان. خود را نیز در برگیرنده و محیط... و بدلیل نیروی عقل... خودرا محاط نیز میداند. و بهمین دلیل نیز.. غایت رفتاری انسان. برای رسیدن به همین نقطهء زلال و پاک.. یا آری از بدی و نفی.. .. و ابدی.. با مفهوم و معنی دار... می گردد. به تفسیری دیگر... اندیشه نیک.. راه و وسیلهء برگشتن بحالت صاف و زلال یا منشاء هستن...و وجود است ( حالت انرژی ) . چراکه. تنها انرژی است که شامل و منطبق با این نگاه گشته و می‌توان تلقی گردد

اصل دومخداوند تقوا :
تقوا.. یا راه و اعتقاد به آنچکه انسان، نیاز میبیند تا به منزل مقصود خویش .. که همانا.. آسایش و پاکی اولیه است،برسد. راه و نگرشی که بالقوه در درون اوست. طریقه و روشی که به نیکی یا آسایش .. یا صافی و زلالی.. ختم میشود. بنوعی، تقوا را مسیر یا سیکل و چرخهء این آمدن.. و شدن.. و گشتن.. میداند. از این جهت است که از تماشای نظام هستی.. و فرایندهای بودن.. در خارج از خود، که بطریق حواس پنجگانهء ما .. به ما.. انتقال پیدا میکند. و خرد یا عقل یا ادراک است که رمز این گشتن.. و گردیدن.. را بدست می آورد. لذا درک از این چرخه را به خداوند تقوا.. تشبیه میکند. درک ..و پیداکردن مسیر و راه... که نهایت ، رسیدن به اندیشهء نیک.. منجر میشود. و اندیشه نیک.. همان است که از چشمهء هستیدن.. آغازیده است.یعنی مبداء آفرینش(یعنی شدن).. یا سرچشمهء شدن.. ( هستن).. . که همانا انرژی یا مادر-هستی.. یا منشاء همه چیز است، چه.. ماده.. چه گیاه.. چه حیوان و انسان

: اصل سومخداوند دولت یا حکومت :
ا نسان دریافت که برای ره سپردن و رسیدن به منزل و مقصود.. یعنی آسایش و صافی.. نیاز به شناختن مسیر دارد..و آن مسیر را تقوا نام نهاد. اما برای اینکه بتواند کنترلی بر معبر تقوا و عابرین و مسافرین ره پاکی.. داشته باشد. تا مانع از انحراف.. و ادغام پاکی از ناپاکی.. گردد. نیاز به مراقبین و مامورانی جهت همایت از مسافرین... و روشن و صاف نمودن معابر و اتصال و تداوم ارتباط.. با تقوا و مسیر و نقشهء عبور را تدارک دیدن دارد. و اینگونه به تاسیس دولت یا ابزار کنترل.. و هدایت برای جلوگیری از انحراف ..و کنترل امنیت و پاکیزگی معبر و مسیر تقوا... تدارک دیدند. بنابرین زایش دولت. نه... الهی است...! که ناشی از تعقل و خرد انسان است. تا هنگامیکه انسان‌ها در جهت نیل به سرمنزل مقصود.. که همانا.. پاکی و صافی و آسایش است. و طی طریق میکنند... این منتخبین. که بمثابهء راهدار.. و کارواندار.. و خدمه و مدافع.. ره رٌوان و مسافرین راه تقوا... هستند. از طرف مردم.. جهت انجام این وظیفه.. بکار گرفته میشوند. لذا خداوند حکومت... بمعنی ساختار سازی و ابزار سازی.. جهت مراقبت و عدم تداخل با ناپاکی.. یا اهریمن.. یا تعمییر و روشن نگاه داشتن … مسیر تقوا است. نه... آمرین راه تقوا . نه... موسسین راه تقوا . نه... سرزنش و تنبیه کنندهء مسافرین... بلکه. درجهت خدمت به مسافرین... بعنوان راهداران.. و کاروان داران.. و ترمیم کنندگان راه تقوا ,برای مردم هستند... . راهی که خود ره روان و مسافرین.. انتخاب کرده.. یا میکنند. راهی اختیاری.. و منطقی.. برای طی طریق کردن و دستیازیدن به صافی یا سعادت و آرامش و خرد کلی- نهفته در نظام جهان

: اصل چهارمخداوند گذشت و فتوت :
انسان با قدرت درک یا پردازش اطلاعات خود. پی برد که آنچکه اورا از سنگ و درخت و حیوان تفکیک میکند.. یا بعبارتی. فرق بنیادینی که از خود نسبت به مقایسه با عوامل قابل مشهود بیرونی... حاصل نمود. قدرت عقل اوست. که با تکیه یا برخوردار شدن از آن در روند.. بودن – و گشتن خود... توانائی ایجاد تغییر یا بهینه سازی را دارد.. و هدف از این تغییرات یا بهینه سازیها... رسیدن به نقطه آغازین خود که همانا.. پاکی و آسایش اولیه است... بنابرین، در چرخهء زیستن خود، پی برد... برای اینکه بتواند به زلالی و آسایش رجعت کند... با بهره گیری از نظام هستی است که میتواند مجدداً به نقطه ایده‌آل اولیهء خود برسد...یعنی از پردازش بنظام خدایگونه بودن جهان. پی برد که نظام اکبر.. برگرفته شده یا دربردارندهء زیر مجموعه هایی است ( اصغر یا کوچک ) از شش حکم.. یا قاعده.. یا خدا... که مجموع این شش اصل. همان خدا ی یکتا.. و ذات عمومی یا مجرد.. یا انرژی و منشاء هستیدن. که در صورت تشخیص و ترسیم آن قواعد.. در زندگی دنیایی خویش.. میتواند نهایتاً به سرچشمهء پاکی و آسایش اولیه... یا همان نظام اکبر. باز گردد. بنابرین.. بعد از اندیشه نیک – و تقوا – وحکومت یا دولت... قاعده یا خداوند گذشت و فتوت نیز در میان است
انسان موجودیست مفرد. اما با برخورد کردن به امور جهان.. و بهره گرفتن از خرد و عقل... جمع را برتر و کاملتر و بالغتر از فرد تشخیص داد... چراکه با برخوردار شدن از همیاری و تعاون.. و ترکیب.. زندگی و توانایی بالقوهء فردی... بالفعل شده و پویاتر و آسانتر.. میتواند در بستر اجتماع... برای دست یافتن به خواسته هایش... جامهء عمل بپوشاند. انسان با تشکیل خانواده و وسعت بخشیدن به توانایی شخصیش... پی به موقعیت جمع برد.. و بدینترتیب جامعهء اولیه. شکلی از توافقات ضمنی در حوزهء عمومی بود. همچون خانواده... اما وسیعتر از خانواده.. ازینرو برای پیوسته نگاه داشتن آن.و پویا ماندن آن. وسایل و قواعدی را نیازمند دید. لذا حکومت در‌واقع یکی از همان وسایل یا ابزارهایی است جهت حفظ تشکل و ادامهء تجمع... اما تداوم دهندهء حکومت نیازمند فاکتور دیگری بود.. و یکی از موثرترین یا ضروری ترین قواعد نیز.. گذشت و فتوّت تشخیص داده شد. بدینصورت که.. تفکیک کردن امور و منافع شخصی.. مانع تجمع میباشد.. پس قاعده ایی نیاز است تا بتوان به تجمع و پیوند بزرگ‌تر رسید. قاعده ایی در فرم و شکل اختیار... زیرا ، وقتی هرکس برای خودش حرکت میکند. و آنچکه حاصل این حرکات و تلاشهاست.. متعلق بخودش.. و خانواده اش میگردد... با تداوم یک چنین نگاهی.. چگونه میتوان پیوند و تحکیم جمع یا جامعه را تضمین و مستمر نمود...!؟
از اینرو پذیرفتند که . اگر چه هرکس آزاد است برای خودش تلاش کند. اما بایستی بهمان گونه که در خانواده روا میدارد. در اجتماع یا خانوادهء بزرگ نیز راهکاری جهت توزیع یا تلطیف تعامل اجتماعی بوجود آورد. این در‌واقع نشاءت گرفته از همان ذات دوگانه انسان است. یعنی اگرچه بفکر بقا و استمرار خویش است و برای آن تلاش میکند. اما حس همدردی و مهربانی یا بهتر است بگویم : برداشت منطقی و عقلی انسان جهت لزوم چنین برخوردی با دیگران ، بعنوان پذیرش هر آنچکه برای خودش تشخیص میدهد و میجوید... را برای دیگری نیز باید در نظر داشت. در انسان نهادینه گشت. و همین عامل اشتراک یا تداوم زندگی غییر فردی برای انسان و پایه گذاری وسعت بخشیدن به جمع خانواده.. بعنوان جامعه یا خانوادهء بزرگ شد. این تفکر یا احساس انسان ، بنوعی به همنوع نگری.. و دستگیری از آنانیکه توان کمتر یا ضعیف‌تر داشتند.. را پایه گذارد. درواقع انسان موقعیت خانواده را وسعت بخشید.. و تقریباً همهء کارهایی که در خانواده برای یکدیگر انجام میدادند را، پایه گذار قوانین اجتماع گردانیدند. که بصورت عرف یا عادت یا سنت که قانون ننوشته است، درآمد. وبدین شکل تقسیم کار و وظایف و میزان اولویت انجام کارها را برای تنظیم و تحکیم بین رفتاری خویش.. یا بعبارتی تعامل اجتماعی مقرر یا مرسوم گشت. و
بنوعی جامعه همان وضعیت و وظایفی را پذیرا شد که پدر خانواده برای خانواده انجام مینمود. که البته شکل وسعت داده شدهء خانواده... بنام جامعه تلقی گشت و جایگزین مقام و انجام وظایف پدر نیز.. به حکومت یا پدر بزرگ‌تر ترسیم گشت. بنایرین ضرورت استمرار و تحکیم خانواده ویا شکل وسیعتر آن جامعه و کشور... نیازمند توجه و درنظر داشتن یک برخورد معطوف با احساس همدردی و لطافت انسانی بنام گذشت و فتوت است . همچون آنچکه در نظام هستی بشکل خداوند یا اصل گذشت و فتوت قائل بودند... ضروری تشخیص دادند، تا بتوان بابهره گیری از آن‌ . به پاکی و سرچشمهء زلال هستیدن.. رسید. آنهم نه فقط فردی.. که با چنین ساختارسازی میتوان امیدوار بود که انسان در شکل همه گیر و وسعت داده شدهء آن یعنی جامعه . بآن رستگاری و بهزیستی و پاکی ابتدائی و دیرین خود دست یابند

: اصل پنجمخداوند سلامتی و عافیت
آنچکه بدیهی است آنست که درصورت نبودن یا نقص و درماندگی و عدم صحت و سلامت در انسان . بمعنی بیحاصلی و تلخ کامی و محرومیت پیدا نمودن و عدم برخوردارشدن از همهء نعمات موجود در حالت طبیعی و فردی و جمعی است.. سلامتی و عافیت بمنزلهء حرکت پذیری برای شدن... است. موقعیتی است که درصورت بوقوع نپیوستن آن. فرصت و امکان حرکت از موجودات بطور کلی.. و انسان بطور اخص.. صلب میگردد و آنچکه محکوم به ایستائی شد... در‌واقع محکوم به میرائی و مردن است. بنابرین فقدان سلامتی و عافیت یعنی محروم نمودن هر پدیدهء زنده و پویا از شرایط و موقعیت حرکت. محروم شدن یا محکوم شدن به توقف ویا مانع از تداوم-گشتن.. و گردیدن... . که همانا توقف بودن... و شدن.. است
سلامتی و عافیت.. به معنی معتقد بودن به ایجاد شرایطی که در آن شرایط . فرصت انجام و درجریان درآمدن حرکت و تحول و یا رشد و دگرگونی( گشتن ) مهیا میگردد. لذا سلامتی و عافیت در نگرش اجتماعی بمنزلهء ایجاد شرایط یا مهیا بودن شرایط تغییرات و تحولات مناسب جهت رشد و تطویل برخورداری از مواهب جهان و فرد.. و جمع.. است. سلامتی و عافیت یک شَمای تمثیلی جهت تفهیم و ترسیم کردن آنچکه در نظام هستیدن... اگر مهیا نگردد، حرکت و دگرگونی نه...در نظام مادی. و نه... در نظام معنوی یا زیستی انسان. حاصل نمیگردد. بنابرین فضائی است بالقوه سرشار از فرصتها.. و امکان بهروری... از امکانات.. زیستن برای انسان. سلامتی و عافیت یعنی مهیا کردن و امکان فرصت یافتن در روند رشد و تحول... در‌واقع انسان ایرانی درمیابد که اگر یک فضای معقول و عام.. موجود نباشد. زایش و رشد و تعالی... همیشگی و مسجل نخواهد گشت.لذا وجود یا ذات طبیعی جهت میل بودن.. و شدن... تنها ملاک و وسیلهء امکان پذیرشدن در جهت گشتن... را مستمر یا تقویت نمیکند. و برای اینکه این فرصت جهت انجام پذیری.. برای انسان مهیا گردد... بایستی این موقعیت مفروض ( سلامتی و عافیت) جهت برخوردار شدن از مواهب رشد.. را درنظر پروراند. پس
اعتقاد و باورمندی به خداوند یا اصل سلامتی و عافیت.. بمعنی درک نیازمندی بیک موقعیت و یک شمای منطقی و عقلی بمنزلهء موقعیت و بارورندهء بهره مند گشتن از همهء آنچکه در دسترس یا نیازمند برخوردار شدن از آن . جهت بفعلیت درآمدن و قادر گشتن به تداوم در چرخهء زیستن است. معنی میگردد. با برخورد باین نقطهء اعتقادی - انسان ایرانی.. درمیابیم که جهت رشد و استمرار تجمع.. و زندگی جمعی.. همانطور که یک انسان ,اگر سالم نباشد امکان زندگی و تکامل را نخواهد داشت.. مقولهء زندگی گروهی و اجتماعی نیز اگر درین حالت و صفت مثبت، نباشد.. قاعدتاً نه... عمر طولانی خواهد داشت. و نه... میتواند از هرانچکه در اختیارش هست ( انسان – قدرت – ثروت ) . بخوبی بهره بگیرد و منطقاً محکوم بفنا یا زوال است . مسلم آنکه این فضا یا موقعیت یا مقولهء سلامتی و عافیت.. اگر مهیا نگردد. خداوند حکومت. که بعنوان ابزار و مدیریت انجام امور.. جهت بفعلیت درآوردن بود. نیز قادر بزندگی یا بودن... یا همایت کردن از افراد و در کل.. اجتماع.. نخواهد گشت. و با زوال مندی و ضعف حاصله در مجریان و ماموران حفظ و تداوم بخشان - همایت و حراست از مسیر و راهی که با فتوت و گذشت- حاصل از شهروندان یا افراد...(اجتماع ) در جهت قدرت بخشاندن و امکان تجمع و یاری رسانی به ضعیفان و ناتوانان … در جهت فهم و تحکیم تقوا.. یا نقشه و هدف برای رسیدن به اندیشه نیک.. یا همان موقعیت صاف و زلال انسانی.. و برگشتن و رجعت به زندگی آیه آل.. یا خدایگونه.. و درخور انسان بعنوان موجودی که بخاطر قدرت تعقل.. امکان برتری یافتن بر دیگر موجودات را برایش مهیا میسازد . بوقوع نخواهد پیوست. و اینها بمنزلهء زنجیریست که ضعف و تخلل در هرکدام از آنها.. بمعنی گسستن یا ضعف ارکان زنجیر از پیوستگی و یگانگی خواهد گشت. باورمندی باین تعقل و تقنن در زندگی و هستی.. منجر به تعمیم دادن آن اصول و احکام در زیست اجتماعی.. گشت. بعبارتی آنچکه قدرت و فرصت تحکیم و تطویل زندگی اجتماعی را معنی میبخشد.. در گروی قانونمندی و حفظ و رعایت این احکام.. در صحنهء زیست یا شکل گروهی داشتن انسان‌ها را تدلیل مینماید. و در میابند که اگر درین چرخهء انتخابی ( اجتماع) . بدون تعقل و تدبیر برخوردنمایند.. هیچ‌گاه این جامعه نه... دیرینه و ماندگار میگردد. ونه... امکان رسیدن به سعادت و عافیت... بوجود نیمی آید و محکوم بزوال و ناتوانی و ازهم پاشیدگی خواهد گشت. که مسلماً با نبود یا فقر این اصول..مرگ جامعه. و تبعاً انسان در اجتماع را نیز .. مواجه با ضعف و ناتوانی و نهایت.. میرایی یا نابودی جمع ..میگرداند
سلامتی و عافیت نیازمند رعایت اصول و تفهیم و تعاون فردی است. پذیرفتن اینکه درصورتیکه نتوان از همزیستی و تعادل و پذیرش آنچکه برای فرد لازم است... درک نکرده و دور بمانیم.. تبعاً، امکان باهم بودن را و درکنار یکدیگر بودن را.. نتوان برخوردار گشت. و زوال جامعه یا بهتر است بگویم : زندگی همگانی و گروهی همانند زوال و ناپیوستگی و ضعف.. و میرایی فردی خواهد شد. زیرا در زندگی فردی.. فقدان امنیت... فقدان همایت... فقدان توانایی در مواجهه و منازعهء طبیعی... باعث دشواری و نامحتمل شدن و کوتاهی و ناپیوستگی زندگی خواهد بود. سلامتی و عافیت.. به مثابه سبزینگی در گیاه است که اگر تضعیف یا موجود نباشد.. گیاه توانایی زیست و رشد و فتوسنتز را نخواهد داشت. و محکوم به خشک شدن و نابودی و محو چرخهء بودنش.. در نظام هستی میگردد



: اصل ششم - خداوند جاودانی و فنا ناپذیری
انسان ایرانی با دیدن فنا یا مرگ دریافت که این فنا شدن، تنها در وجه ظاهری است یا فقدان مقوله در جایگاه ظاهری یا نا هویدا شدن است. نه.. بکلی محوشدن و نابودی مطلق. چراکه اگر این ناپیدایی بمنزلهء محو و نابودی مطلق باشد... مفهوم – بودن... گشتن … تبدیل بیک موضوع روبنایی و گذرا خواهد شد. و اگر چنین باشد.. بمعنی محدودیت در روند بودن.. و زایش و تولد مقولات است. .. که در ایصورت. نیازمند یک آغاز و معتقد شدن بیک پایان میشویم. و این .. بمعنی بی برنامه گی و نبود هیچ دلیل و منظوری در هستیدن.. و از طرفی مستلزم ، پذیرفتن اینکه کس یا نیرویی عظیم و توانا.. جدا از این جهان موجود است...! که متأسفانه منجر برسیدن بیک داستان و تخیل !… از کجا آمدیم..؟ از چه بوجود آمدیم..؟ چه کس مارا بوجود آورد..؟ و چرا و چگونگی آن میشود.! در صورتی که باین باورمند شویم... آنگاه عقلانیت و آزادی انسان تحت شعاع این باور قرار میگیرد. و بالندگی و خردورزی و تدبیر را از دست انسان جدا میکند. و بودن.. و گشتن.. انسان را خارج از حیطه توانایی فردی در جهت بالندگی و رشد و تعالی و نهایت... عدم توانایی در احداث و تشخیص راه... جهت رسیدن به غایت مطلوب.. که همانا پاکی وزلالی است... که منشاء خیر مطلق و زایش و گردیدن و هستیدن است.. و گرفته شدن هدفمندی و تدبیر از چرخهء زندگی... که اگر چنین میبود... بایستی بدون هیچ تلاشی و تدبیری... خودرا شناور در این جهان میپنداشتیم... و بدون هیچ رنجی . همهء آنچکه نیاز میداشتیم... در اختیارمان قرار میگرفت. مثل : زندگی نباتی... یعنی هرکجا که آب و خاک و نور موجود بود... زندگی زاده میگشت و تا زمانیکه این شرایط اولیه مهیا میبود... تداوم میافت ! در صورتی که انسان قادر است و میتواند حتی در شرایط نامتناسب - زیست ( گرما – سرما- خشکی ) زندگی کند. زائیده شود.. و زاینده گردد. انسان ایرانی دریافت که وقتی میتواند شرایط مورد نیاز برای بودن... را با تدابیر و اعمال خود... شکل و تغییر بدهد.. و بنوعی باموری بپردازد که منجر به دگرگونی و تغییر داده ها و ایجاد شرایط مناسب - هستن... میگردد.! چگونه میتوان بیک موّلد و مدبر و سازندهء پنهانی نیازمند گشت..!؟ چگونه می‌شود این تداخل و تقابل در ایجاد – تغییرات توسط انسان را نادیده گرفت.!؟ چرا و چگونه این مورد صورت میگیرد.!؟ وقتی که تصور کنیم نیرویی برتر و تواناتر از اختیار و تعقل انسان در جهان موجود است.! و هرانچکه هست را میزایاند ! یا میستاند ! برحسب میل و ارادهء خودش ! ؟ چگونه انسان بعنوان یک مقولهء وابسته و ساخته شده توسط همان نیروی قادر و برتر ! در هنگام بودن و گشتن خود. خودچاره گر و خود تعیین کننده می‌گردد !؟ این تفکر باعث و تدلیل کنندهء 2 مورد برای انسان گشت :( 1
اهمیت و اولویت در ماهیت وجودی خود در تمیز قائل شدن و جدا دانستن خود از سایر مقولات پیرامونی جهان طبیعی بعلت برخورداری از خرد و تدابیر اتخاذی خود که حاصل ازهمان تعقل است و امکان و اعتقاد به آزادی و اختیار – برگرفته شده از همین استقلال و قدرت بالندگی که در خود, بالقوه دارا میباشد.( 2
    عدم قطعیت در چگونگی.. و عدم جبریت- زیستن و زیستگاه بدلیل توان و اصول برگرفته شده ازخرد و تجربهء انسان،در تغییر و تعیین روش و مقصد . یعنی بودن... و گشتن ... درجهان، برای انسان یقیین گشت
    بنابرین ، صحنهء جهان . صحنه ای است که با تدابیر و نقشهء گشتن... قابل هستیدن.. و گردیدن میشود. همچون مومی است که نیازمند یک طرح و نقشه . جهت شکل دادن و شکل پذیرفتن میشود. و این طرح و نقشه ، حاصلی است از خرد و تجربه. و مرگ ظاهراً فرصتی است دوباره جهت برگشت بانرژی و شکل گرفتن مجدد یا تازه هستیدن... و در‌واقع معتقد شدن به این بالندگی در موجودیت و هستی پذیری انسان . بعنوان یک مقولهء بالقوه ،جهت گشتن.. و گردیدن... و ممانعت از میرایی و بحدر رفتن نیرو یا انرژی – نیکی اندیش و تقوا.. یا همان بالندگی و برنامه مندی – هستیدن... در جهان زیستی یا زندگی انسانی با بهره گیری از فرایند تعقل و تجربه و مآل اندیشی – انسان. و نیازمندی به گذشت و فتوت.. جهت همسویی و همگونی- همه گیر.. و پویایی و امکا نپذیری در جهت – شدن.. و گردیدن . بنابرین ، سازگاری و امکان برقراری و رسیدن به اندیشه نیک و تقوای... منتهی کننده به پاکی و آسایش.. نیازمند به باورمندی.. و اعتقاد به بالندگی.. برای همه است. و همه را خدایگونه دانستن است . همه باوری یا احترام به فردیت همه... عامل رستگاری معنوی و مفهوم پیداکردن- زندگی است و سرانجام... . سعادت و پاکی و زلالی قابل دسترس برای همه است . پس
    برابری همه ، نسبت به برخوردار شدن از مواهب جمعی.. و مشارکت.. و همکاری گروهی... پایه گذار اندیشهء اجتماعی و سیاسی ایرانی است ( اعتقاد به فردیت و بالندگی انسان و تکثر... در انتخاب و عمل و انجام امور اجتماعی و همکاری و مشارکت همه گانی و احساس مسئولیت و اختیار.. چه در امور شخصی.. و چه در امور اجتماعی) . حاصل این باور شد. وجود یکچنین باوری در اندیشه ایرانی.. منجر بآن گشت که برتری بشخص یا روش یا تجربه و اعتقادی خاص وجود نداشته باشد. و چون نیکی و نیک انجامی.. در درون همه انسان‌ها موجود است. هرچند که ممکن است راههای متفاوتی برحسب خرد و تجربهء شخص بوجود آید.. اما این راههای فردی بمثابه راهها و جویبارهایی است که نهایت در مسیر اصلی.. که همان سعادت و پاکی است... ختم می‌شود و مجموعه این شعبات فردی و شخصی سعادت ساز.. . در بستر همگانی و توافق شده گروهی... بالقوه همه گیر و همه شمول دانستن سعادت و بهروزی، دانسته خواهد شد . با راههای گوناگون . بنابه همان دلیل همدوستی و همیاری و همدردی که در درون انسان نهادینه است و با میل و خرد فردی ( گذشت و فتوت ) . سعادت .و امکان‌- بهرمندی از پاکی و زلالی برای همه.. در بستر اجتماع نیز فراهم میگردد. و … گفتیم
    که نظم یا خداوند حکومت.. یکی از باورهای اصلی ایرانیان در آن تقسیمات شش گانه نظام هستی است. نظم یا ابزاری جهت ایجاد تسهیلات و ترمیم و نگاهبانی از مسیر تقوا.. و اندیشه نیک... که منجر بسعادت و پاکی میشود. و چون برحسب اعتقاد ایرانی هر فرد.. دارندهء آزادی و خرد و میل رسیدن بسعادت را در دل میدارد... و خود تعیین کننده و مختار و خدایگونه است... بنابرین در انتخاب نظم و تعیین قوانین عام.. و بخدمت گرفتن حکومت جهت نظم بخشی.. و انچام امور مورد تائید و خواست همگانی... در روند روزانه و عمومی جامغه.. نیز باید و حق مسلم هر فرد است که در هنگام انتخاب افراد.. برای خدمت در جایگاه حکومتی.. و همچنین تصویب و تأکید بر روند و شکل انجام امور عامه... دخالت داشته و تصمیم گیرنده... و صاحب نظر باشد . امروز , البته
    بدلیل کثرت افراد و انبوهی جمعیت در درون جامعه. افراد به انتخاب نمایندگانی جهت نمایندگی از طرف مردم انتخابگر.. برای انجام هرانچکه تک تک مردم خواستارند و مایل به بنیان آن هستند.. به نمایندگی مردم. در انجام امور عمومی ، برگزیده یا انتخاب میگردند
    برای اینکه بتوانیم درک کنیم که چه حکومتی مطلوب میگشت . ابتدا باید بفهمیم که انسان بدنبال چیست .؟ استمرار زندگی منوط به پیش شرطهایی است که این پیشرطها.. برآمده از رفتار و پندار انسان است . بنابرین : آزادی – حفظ سلامت – و برآوردن نیازهایی که به استمرار زندگی منجر میگردد ، چون کسب امنیت نسبت به تهدیدات موجود طبیعی و سایر انسانهای پیرامونی .. و فراهم گشتن فرصت برابر جهت پایداری و بقا... پیشرطهای مناسب جهت رسیدن بمفهوم و انگیزش- بودن... و گشتن- ایده آل... یا همان پاکی و صافی اولیه مطلوب آدمی بود ,. میسر میگردد
ازینرو بدنبال ایجاد و ساختاری بعنوان حکومت.. یا پدر عمومی منتخب... جهت رفع موانع برای خانوادهء بزرگ یا جامعه و مسلماً ..واحدهای خانواده و افراد انسانی – سازندهء خانواده. در نظر گرفته شد. پس، وظیفه حکومت : ایجاد عدالت و برخورد مساوی با افراد و حفظ امنیت و آزادی و برخوردار شدن از مواهب زندگی در چهارچوب حیات اجتماعی شد . طبیعتاً آنچکه یک پدر از آن برخوردار است را نیز بعنوان اصول رفتاری و هویت و ساختکار حکومت . درنظر گرفتند یعنی : 1- قدرت 2- تعقل و تدبیر 3- عاطفه و حفظ صیانت و پیوند خانواده . باری
همانطور که تاکنون برسی نمودیم . عقل و تجربه در اندیشه نیاگان ما حائز اهمیت بود. بهمان طریق که در زندگی روزمرهء خویش و حل منازعات و مشکلات... برخورد عقلی و توجیه انگاره ها و تدلیل در امور زندگی اهمیتی بسزا میداشت . ازینرو موقعیت پدر.. بمنزله تجربه و عقل مورد پذیرش و مدیر و مدبر در زندگی خانواده. قابل اهمیت بود . که در نظام گروهی یا قومی یا اجتماعی با تجربه ترین فرد را بعنوان محلل و مدبر و اداره کننده گروه … انتخاب میکردند. و هماطور که توضیح داده شد **« گروه یا قوم یا جامعه ، بمنزله خانواده بزرگ تلقی گشت و مسئول یا ناظم یا مدیر خانوادهء بزرگ را بعنوان جایگزین پدر...تلقی نمودند. که از طرف همه انتخاب میگشت جهت سرپرستی و حل منازعات و رسیدگی بامور کلی جامعه » **. با چنین روندی و استحکام پیدا نمودن زندگی گروهی و بزرگ شدن و وسیعتر شدن محدوده ارتباطی و اجتماعی.. رفته‌رفته این گروهها با همان نگاهی که بیک خانواده وجود داشت... آنان با رعایت همان اصول و قواعد- عرف شده در میان خانواده.. بزندگی فامیلی و سپس زندگی چند خانواده یا قوم رسید.. و برحسب همان مسائل ایمنی و همایتی موجود.. در زندگی فردی. در بستر اجتماع یا زندگی جمعی... نیز نهادینه گشت . نظام اداری یا سیاسی و حکومتی ایران از دیرباز.. برحسب همین نوع نگاه ایرانیان.. منجر بقدرت گرفتن این سنت یا فرهنگ گشت. فرهنگی بشکل احترام داشتن و محق بودن افراد در هنگام انتخاب... از همین روی ، وقتی که تجمع و گردهمائی ایرانیان وسیع و بزرگ شد نیز.. جنبه مردمی و برگزیدگی روسای شهر و استان و کشور نیز.. درهمین راستا.. شکل و نهادینه گشت . ملاک بارز این انتخابات : شایستگی.. لیاقت.. صراحت.. عدالت... و احترام و مستمر نگاهداشتن طرز نگاه و نوع تفکر افراد در برابر جمع میبود
یکی از مستندات این گفتار...( شکل انتخاب داریوش بزرگ برای ریاست کشور که توسط امرا و امنای سپاه...برگذیده شد . موجود است).لازم بتوضیح است که { مردم بعنوان ادای احترام به کوروش کبیر … فرزندان اورا نیز اجازت حضور در راس حکومت داده بودند..}**« سلطنت پس از کوروش کبیر و تغییراتی که پس از وفات زرتشت در آیین و تفسیر فلسفهء دیرین ایرانیان . توسط مریدان او در جامعه ترویج داده شده بود.. بدعتی در اصل اعتقادی ایرانیان . تحمیل گشت... چراکه از دیرزمان ایرانیان به برابری و مساوات و احترام به عقیدهء فرد...در برابر جمع . قائل بوده و در نظام زندگی، هیچ تفوقی را برای کس یا آیین.. یا خانواده ائی قائل نبودند » ** در نوع حکومتی مطلوب ایرانیان. مشروعیت اقتدار و آزادگی و آزادی... یک اصل محق و سرمدی و طبیعی انسان است . اصولی که همه بطور یکسان از آن برخوردارند . امابدلیل آنکه افراد... زندگی جمعی را توانمندتر و پیشروتر و دربردارنده امتیازهای فوق فردی.. نسبت به فرد دانستند
با حفظ اصل احترام- فردیت... بزندگی جمعی و تاسیس حکومت بمنزلهء مدیریت انتخابی... باجماع نظر و توافق ضمنی رسیده و بدینترتیب.. بصورت قانونی ننوشته ( عرف ) در ضمیر ایرانیان بصورت همه
گیر.. نهادینه گشته و پایه گذار ساختارهای جمعی و هویت دهندهء حکومت گشت

الهی برشمردن حکومت... یا سایه خدا ..و جانشین خدا .. کردن حکومت بروی زمین . هیچ ریشه و **
سندیتی با نگاه و تفکر ایرانی که از خود و جهان و عالم. باور میداشت... نداشته و ندارد
امروز ما بعنوان نسل بازمانده از ایرانیان و متقدمین و ساکنین خانه قدیمی ایران .. و وارثان بحق اجداد و نیک اندیشان ایرانی خود.. و با علم براینکه نوع نگاه و برخورد اجداد خویش را با یکدیگر و اعتقاد آنان بخود .. بعنوان خدایگانی بروی زمین.. که از درک نظام جهان.. و پی بردن به چون و چراهای جهان.. رسیده بودند... میزییم و بعنوان نوادگان کوروش کبیر... مؤسس و پایه گذار حقوق بشر.. که احترام بانسان و شیوهء تفکر انسان... بعنوان موجودی آزاد و خود مختار و متعقل و خردورز... را عملاً اثبات نمود. .. بایستی و موظف هستیم که همچون اجداد خویش که حقیقتاً ، پیشتاز.. و متفکر.. در عصر خویش بودند... زندگی کنیم و با سرافرازی در کنار هم و باهم و برای هم... به پیشبرد اهداف و زندگی خود و رسیدن بسعادت.. و بهروزی.. همت گماریم

بخش دوم
حکومت ایرانی
بدلیل اعتقاد به آزادی و برابری همه... و قدرت اختیار.. که حاصل از خرد و اندیشه در انسان بوجود آمده است . حکومت یا ابزار ادارهء جامعه. نهادی جهت ادارهء امور آنچکه متعلق بفرد در جمع ( جامعه) میباشد. است. که مانع از دستبرد اموال و عدم خدشه برآزادی و نابرابری بر فرد … پایه گذاری شد . معیار افراد در هنگام انتخاب نماینده یا مسئول و کارگزاران حکومتی... اوصافی همچون : عدالت – راستگویی – صداقت – خرد و توانایی عقلی و بدنی افراد... جهت انجام امور عمومی و اجرای خواسته‌ها و تمایلات افراد انتخابگر... در نظر گرفته میگردد. بنابرین وظایف حکومت. شامل مراقبت و رعایت قوانین و حفظ نظم و مراقبت از متعلقات اجتماع و افراد و رفع مزاحمتها و ناعدالتی و نهایتاً حفظ امنیت داخلی از شرارتها و تخاصمهای محتمله. در کشور میباشد
امروزه بدلیل وسعت خاک یا محل زیست و کثرت افراد در جوامع و تغییر و تحولات بیشمار در نحوه زندگی و کار و تعلقات گوناگون موجود در داخل منطقه زیستی انسان ( کشور ) . تبعاً
حکومت نیز .. حوزه وظیفه اش و نحوه اعمالش و تقسیمات اداریش... نیز متحول و وسیعتر گشته است. مردم برای ایجاد و انجام قوانین و انتخاب افراد یا کارگزاران.. همچون گذشته با انتخاب نمایندگان برای انجام امور و رسیدگی به صوَر گوناگون اداری و اجرایی کشور. مشارکت میکنند.
سازمان حکومتی یا تقسیمات و وظایف :
برای اینکه بتوان در کلیه امور زندگی اجتماعی.. افراد از حقوق مسلم خود که همانا آزادی و بهرهمندی از مواهب زندگی و همه آنچکه برای بقای .. یک انسان بآن نیازمند است ، برخوردار گردند. تقسیماتی در اداره کشور جهت دقیقتر عمل گشتن به وظایف و بهتر کنترل کردن منتخبین یا مجریان امور.. در نظرگرفته شده است . که سازمان حکومتی را به 3 ساختار یا محور تقسیم میگرداند : 1- مقننه 2- عدلیه 3- مجریه
اما برای اینکه تبانی در قدرت نشود یا سوء‌استفاده از مقام و سمت – انتخاب شونده گان بوجود نیاید... مسئولان یا روءسای این 3 ساختار یا محور اداری... توسط مردم و با رأی مخفی مردم ، باید انتخاب گردند. در‌واقع مردم بالاترین دارندگان سمت را ..بعنوان وکیل یا طرف مورد اعتماد خود جهت انجام وظایف متعهدهء هر 3 ساختار یا بخش اصلی حکومتی... انتخاب میکنند تا آنان بنمایندگی مردم به اجرای امور و انتخاب همکاران مورد نیاز دستگاه اداری کشور را نظارت و پیگیری کنند . در صورتی که خللی یا ایرادی یا ضعفی در اجرای امور کشور از طرف مردم مشاهده گردد. این روءسای منتخب مردم باید پاسخگوی تخلفات یا کوتاهی انجام وظایف خود و مسئولین اداری باشند
قوه مقننه :
مجلس شورای ملی سرایی است که منتخبین مردم در آن برای ایجاد مقررات و قوانین مورد نیاز جامعه در کلیه امور زندگی فردی و اجتماعی و اداری کشور.. درآن جمع گشته و طرح لوایح قانونی مربوط بامور داخلی و بین الملل و تجارت و سیاست را مورد برسی و تقنین قرار میدهند. برای اینکه این نمایندگان در راستای کس یا جبهه یا قدرتی .. منهای ملت قرار نگیرند.. آنان مستقیماً از طرف مردم انتخاب گشته و در راستای اهداف و منافع ملت.. اجرای وظیفه میکنند
و فقط در برابر ملت است که باید خاضع و پاسخگو باشند
برای اینکه در انتخابات این نمایندگان هیچ ابراز قدرت یا خدعه و تبانی بوجود نیاید... هرکدام از این نمایندگان تنها در منطقه زندگی خود میتوانند نامزد نمایندگی گردند و آنکسی که در شمارش آراء . بالاتر از رقبا باشد..برگذیده خواهد شد . برای جلوگیری و ممانعت از تبانی یا غیر متمرکز کردن نوع نگاه و صلیقه و نیت سیاسی... نمایندگان مجلس شورای ملی بایستی برحسب تعداد و کل جمعیت هر منطقه درهمان حوزه توسط مردم ساکن آن دیار یا شهر.. انتخاب گردند.
برگزیدگان محلی ( استان) بعنوان نماینده یا سخنگوی ساکنین آن استان به پایتخت و مجلس شورای ملی کشور .میگروند. تعداد نمایندگان مجلس شورای ملی عبارتست از مجموع نمایندگان منتخب استانهای کشور .. که از هر استان تعداد 15 نفر به پایتخت جهت اجرای وظایف خود در شورای ملی جمع گشته و بدینصورت عدالت جهت برخورداری از تساوی افراد در مجلس ملی برای همه مردم در نقاط مختلف کشور .. یکسان میگردد. و هرانچکه اینان در مجلس شورای ملی تصویب میکنند...سیاست و روش اجرایی در کل کشور را تمیز و مورد اجرای آن را همه گیر و الزامی تعیین و تأکید مینمایند. تعداد نمایندگان مجلس شورای ملی برابر است با{ تعداد استانهای کشور ضرب در 15 نفر }. اما برای بوجود آوردن تقسیم کار و تشخیص اولویتهای هر منطقه... مناسب است که هر استان. خود دارای 1 مجلس منطقه ای از نمایندگان مورد اعتماد مردم همان منطقه در مرکز هر استان داشته باشد. تعداد نمایندگان مجلس منطقه ای استانها... به ازای هر 100/000 نفر یک نماینده انتخاب میگردد. فرضاً اگر استانی 5000/000 نفر جمعیت دارد. نمایندگان انتخاب شده برابر با 50 نفر میشوند. این نمایندگان استانی. هرکدام حوزه فعالیت و اِعمال نظر و قدرتشان... محدود بهمان منطقه میباشد . و باید پاسخگوی همان مردم استان خود و اجرای آبادانی و بهداشت و وظایف دیگر تحت مسئولیتشان باشند. بدیهی است که سهم مالی حاصل از منافع ملی کشور که در بودجه سالانه حکومت.. در نظر آمده است را بطور مساوی در بین استانها برحسب تعداد نفرات ساکن در استان... و برنامه‌های اقتصادی و آبادانی و رشد در نظر گرفته شده و اولویت قرار داده شده هر استان... بنا به تشخیص خودشان . مصرف و توزیع گرد
بدیهی است که این نمایندگان مجالس منطقه ای . موظف بانجام امور کلی استان و پاسخگو بودن در برابر آن مردم ساکن استان... میباشند. وظیفه آنان ایجاد همامنگی با استاندار.. و سایر مسئولین مناطقی که تحت نظارت مردم همان مناطق انتخاب گشته اند میباشند. از طرفی برای حفظ ارتباط و اتحاد و اشتراک کلی کشور... از بین نمایندگان منتخب مردم در استان . 15 نفر را از کل نمایندگان انتخاب کرده و به عنوان نماینده مجلس شورای ملی به پایتخت میفرستند... برای ایجاد تفاهم.. توازن.. تعاون ملی در کل نظام کشوری.و تهیه قوانین عام برای کل کشور و ملت و برنامه‌های کلی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور... که بعنوان مجلس شورای ملی و سمبل و کلای ملت و کشور... بوده و مسلماً پاسخگو به ملت و همیاری در کنترل کشور .. و واضع قوانین مورد نیاز کشور... و ملت ایران میباشند.
و موظف به ایجاد هماهنگی و یکتا سازی نظام مالی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی – کشور...با دوشادوشی مجریان حکومت منتخب مردم. در جهت خدمت به صاحبان حق و انجام مسئولیتی که به آنان واگذارده اند...(مردم). بعبارتی مجلس شورای ملی هم وظیفه هماهنگی و تصویب قوانین... و هم کنترل و نظارت بر امور و عملیات سایر قوای منفک شدهء کشور یعنی مجریه و قضایه … را دارا میباشد
مدت خدمت نمایندگان 4 سال است , که هر سال یک چهارم، از انان مشمول تجدید انتخا ب از طرف مردم خواهند شد . تا بدینصورت مجلس شورای ملی بتواند برای خدمت به ملت (کشور) همیشه در صحنه سیاسی و اداری کشور حضور داشته باشد. بدیهیست که این قانون شامل حال نمایندگان استانها نیز میباشد
قوه عدلیه یا قضائیه :
همانطور که از نام این بخش که یکی از قوای ساختاری سه گانه کشور برمیاید. وظیفه آن تشخیص و اجرای عدالت در بین مردم بطور کلی و اجرای صحیح قوانین در دادگاه و کنترل و بسط عدالت یا منع و کیفر خواست برای متخلفین یا متناقضین قوانین و عدالت.. و تشخیص مجرم یا هر عملی که در قوانین- مورد پذیرش ملی.. منع یا مضر بحال ملت و کشور .. دانسته شده است.. و تسلیم متخلفین بقوه مجریه جهت انجام امور مورد تشخیص داده شده که در دادگاه علنی و توسط قاضی.که بعنوان فردی که تسلط بقانون و تشخیص و تفهیم قانون دارد.. و قوانینی که تصویب شده در مجلس شورای ملی و احکام تأیید شده‌ای که درجهت حفظ منافع ملی و ملت و افراد .. بمنزله صاحبان برحق آزادی و عدالت و زندگی میباشند.. اجرا گردد. مسئول یا رئیس قوه قضائیه. بعنوان وزیر دادگستری است.. که از طرف رئیس حکومت یا رئیس قوه مجریه.. انتخاب گشته و پس از تصویب و تائید هویت و کارائی و کاردانی او.. توسط نمایندگان مجلس شورای ملی. در راس قوه قضائیه قرار خواهد گرفت . که
مسئول انتخاب قضات و انجام امور اداری قوه قضائیه بنحو شایسته میباشد. بدیهی است که وزیر دادگستری پاسخگو به رئیس قوه مجریه است. اما برای اینکه عدالت و قوه قضائیه تحت تسلط و بهره گیری در جهتی خاص یا گروهی خاص بوجود نیاید... ساختاری نیاز است تا پاسخگوی و تحت تسلط و دست نشانده از طرف هیچ‌کس یا هیچکدام ازین سه ساختار قرارنگیرد
یک قاضی که مستقیماً توسط مردم همچون نمایندگان مجلس و رئیس قوه مجریه یا حکومتی... انتخاب گردد و فقط به ملت پاسخگو یا تحت تسلط و هدایت باشد... این ساختار بنام « شورای عالی قضائی کشور » یا دیوان عالی کشور است . این شورا مشتمل بر 4 نفر قاضی خواهد بود : 1- قاضی منتخب مستقیم از طرف مردم . بعنوان رئیس شورای عالی قضائی یا قاضی القضات برای مدت 5 سال انتخاب میگردد . 2- قاضئ منتخب شدهء قوه مجریه 3- قاضی منتخب مجلس شورای ملی 4- قاضی منتخب قضات کشور بنمایندگی برای قوه قضائیه... وظیفه این شورای عالی قضائی . نظارت بر رعایت قوانین و بسط و ترویج عدالت... و رسیدگی بتخلفات قانونی و اداری و عملیاتی هر سه قوای حکومتی است. درصورتیکه عملی خلاف قوانین یا خلاف منافع ملی و خلاف اصول آزادی و عدالت و همسوئی و برابری افراد تابعه کشور ایران بعنوان شهروند یا ملت یا مردم ایران میباشند... و تنها باید پاسخگوی مردم و ملت ایران بعنوان صاحبان حق... باشند. اعضای این شورا با مصونیت سیاسی و قضائی تام.. برای رسیدگی بامور کشور و مسئولان کشوری و منطقه ا ئی هر نقطه از کشور .. بعنوان ناظرین فرا منطقه ای و فرا حکومتی در کشور بمثابه چشم و گوش و عقل ملت ایران تلقی میشوند. ازطرفی درصورتیکه اعتراض نسبت به احکام صادر شده در هر دادگاهی..و برای هر شخصیت حقیقی یا حقوقی .. که مجرم و متخلف شناخته شده است. اگر اعتراضی بحکم صادر شده وجود داشته باشد... این شورای عالی قضائی بعنوان آخرین و بالاترین مرجع تشخیص و رسیدگی بعدالت.. میتواند. احکام قبلی را نقض نموده و با تشکیل دادگاهی حکم عادلانه نسبت به جرم واقع شده صادر نماید. ازطرفی این شورای عالی قضائی تنها مرجع تشخیص و رسیدگی به جرائم نمایندگان مجلس.. قوه قضائیه.. قوه مجریه.. میباشد. پایگاه سندیت و قدرت و عدالت در این شورای عالی قضائی... حق مسلم و عدالت گستر- مردم- انتخابگر – قاضی القضات... میباشد که بعنوان نماینده خویش.. اورا انتخاب نموده است . تازمانیکه دوره ماموریت او ( 5 سال ) باتمام نرسیده.. یا تخلفی از او سر نزده باشد. . مسئول ضمانت اجرای عدالت در کشور و حراست از حقوق مسلم مردم میباشد. نکتهء مهم: * « لغو حکم اعدام » آست که در هیچ یک از دادگاهای قضایی کشور. مطلقاً حکم اعدام نباید صادر گردد. »بالاترین یا اشّد حکم کیفر خواست صادر شده توسط قضات ، حکم حبس ابد میتواند در نظر گرفته گردد
مدت خدمت سایر قضات شورای عالی قضائی... مسلماً تا زمانیکه انتخاب کننده گان(قوه مقننه و مجریه وقضائیه) تمایل دشته باشند... است

قوه مجریه :
پس از تحکیم اراده در تغییر نظام هرج و مرج گونهء امروزی که بنام... جمهوری اسلامی با **
ولایت فقیه .. بمردم تحمیل گشته است
که نه.. در راستای مذهب است . و نه... در راستای خواست و تمایل مردم ایران...
برای تاسیس آزادی ...و عدالت و رسیدن بحق مسلم مردم، جهت تعیین شکل حکومت و ادارهء کشور در یک انتخابات سراسری در ایران... نوع حکومتی، برخواسته از ذات و نیاز مردم ایران و برخواسته از ارادهء آزاد و همگانی مردم ایران ,در یک رأی گیری همه گانی در شرایط عادی و صلح آمیز وبرابر . برگذار میگردد. و پیروی آن
وظیفه و محتوای حکومت و ریاست قوه مجریه- انتخابی ملت ایران. بدین قرار است
رئیس قوه مجریه یا حکومتی , باید توسط مستقیم مردم با رأی مخفی انتخاب گردد. و در برابرمردم و نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی . نسبت باعمال و اجرای قوانین تصویب شده و مورد تائید مردم ایران. در حوزه فعالیتش یعنی ایران و در جهت حفظ منافع فردی و جمعی ملت ایران و تمامیت کشور ایران .. باید دربرابر تخلفات و تغلبات و نابرابری و بی عدالنی داخلی و خارجی... در ارتباط جهانی و پیوستگی صلح آمیز و همسو با حفظ منافع ملی کشور با سایر دول... به ایجاد ارتباط و تبادلات علمی و اقتصادی و سیاسی بپردازد
اگرچه حوزه ء فعالیت رئیس قوه مجریهء حکومتی . بنابه ظاهر بمنزله ریاست و اداره وظایف امور اداری و اجرائی کشور است... اما حوزه وظایف این رئیس منتخب مردم .. برحسب قانون اساسی کشور که بتصویب نمایندگان و رأی نهائی ملت ایران رسیده است.. مشخص و تعیین خواهد شد . بطور کلی اعم وظایف رئیس قوه مجریه عبارتست از : * یکم
انتخاب و معرفی افراد بعنوان وزیر برای ادارهء وزراتخانه های کشور به مجلس شورای ملی و کسب تائید از نمایندگان. * دوم
مجری یا فرمانده نیروهای نظامی وانتظامی امنیتی کشور در راستای حفظ آزادی و حفظ منافع مردم نسبت بهر تعرض داخلی یا خارجی است. * سوم
نماینده و معرف حاکمیت ایرانی بر سرنوشت و استقلال ایران در ارتباط با دول موجود در نظام بین‌المللی و سخنگوی ملت ایران در تصمیمات بین‌المللی و عقد قراردادهای بین کشوری و پذیرفتن نمایندگان یا سفرای کشورهای موجود دنیا برای برقراری ارتباط و تبادلات بین کشوری . * چهارم
به اجرا در آوردن لوایح و قوانین و برنامه‌های اجتماعی – اقتصادی – سیاسی کشور. پس از تصویب در مجلس شورای ملی . در کل کشور . * پنجم
مسئولیت در تشخیص و ارائهء مقررات و برنامه‌های عمرانی - اقتصادی – آموزشی – همایتی.. برای رشد و تعالی بخشیدن بسطح زندگی فردی و جمعی ملت ایران در جهت ارتقاء کمّی و کیفی و رسیدن به نقاط ایده‌آل تشخیص داده شده توسط ملت ایران ویا احزاب یا سازمانهای غیر انتفاعی .. که با انعکاس یافتن در مجلس شورای ملی و کسب رأی اعتماد یا تصویب از مجلس . جهت انجام و فعلیت دادن به آن در سطح کل کشور بطور برابر.. با در نظر گیری اولویتها ی منطقه ای .انجام پذیرد
* ششم
بعلت آنکه رئیس قوه مجریه از طرف مردم با رأی گیری مخفی صورت می پذیرد.. بنا به نمایندگی از طرف ملت... با داشتن آزادی عمل در انجام امور محولهء خود در راستای حفظ آزادی و عدالت و برابری و اجرای قوانین و هدایت سازمانها و وزارتخانه های موجود در کشور میباشد.. و در صورت بروز تخلف یا خیانت.. به اهداف ملی... در برابر قوای مقننه و شورای عالی قضائی کشور .. مسئول و پاسخگو خواهد بود
فلسفه حکومت
اگرچه انسان زندگی را آغاز میکند بدون اینکه از پیش تعیین یا ترسیم کرده باشد... که چگونه باید زندگی کند. اما نگاه و تصمیمات متخذه در زندگی روزانه بنوعی حاصل از ناخودآگاه و نهاد برگرفته شده از فرهنگ و آموزش کلامی و رفتاری دوران رشد و شکل‌گیری هر انسان در محیط خانوادگی و متعاقباً از محیط اجتماعی و باورهای شناور در آن است. و نهایتاً آرزوها و تمایلاتی که در بستر این جامعه چه خانواده و چه جامعهء کشوری و جغرافیائی در شخص بوجود آمده و ساختار و کالبد روانی و معرفتی و زندگی افراد را برحسب همان آموزه ها و باورها و تفکرات بنیادین شده و هویت دهنده .. از یکطرف و عقل و اختیار خود فرد.. از جهت دیگر. باهم آمیخته و نهادینه و بالقوه میگردد
از همینروی شکل حکومت و ساختار و عمل حکومت نیز برگرفته شده و ازهمان نهادها و باورها و تمایلات فردیست. بخصوص که ما ایرانیان از دیرباز.. توسط نیاگان خویش به این باورمندی رسیده بودیم .. که جهان هستی. دربردارنده و شکل گرفته شده و شکل پذیرنده و درحال شدن و گردیدن... همیشگی است... که در بستر زمان و برحسب شرایط درونی و بیرونی خود .. شکل میگیرد. یعنی هم اثر گذار و هم اثر پذیر است... که این شدن.. گردیدن.. برحسب نظامندی و تعقل.. کنش پذیر و واکنش گر است. که با شناخت و تداوم و تلاش میتوان . همچون موج سوار.. یا سوارکار.. برآن نشست و با همزمانی و همسوئی و طرح و نقشه ّبآن جهت داده و در جهت آن یعنی , یکی شدن نایل گشت... که این آگاهی همان اندیشه نیک.. و تقوا یا خرد .. است
بنابرین. حکومت نیز بایستی دارای خصائل و راهکار و برنامه باشد. جهت شکل دادن.. و همچنین شکل پذیرفتن.. از طرف منتخبین که همانا.. مجموع افراد ساکن و مشترک با همهء ویژه گیهای موجود در آن حوزه زیستی است. ازینرو ؛ حکومت ایرانی . حکومتی است برگرفته شده از خصوصیات فکری روانی ایرانی. نه … موضوعی تقلیدی از دیگر جوامع یا دیگر اماکن زیستی دنیا. چراکه در صورت نبود هماهنگی ساختاری با خصوصیات افراد بومی ( ایران ) .. نمیتواند موفق گردد. و نه.. میتواند همسو و خط دهنده و خط پذیر گردد. که محکوم بزوال یا عدم موفقیت و ناکارامدی خواهد شد
ازینرو.. میتوان چهارچوب ساختار و عمل‌کرد حکومت ایرانی را بدیصورت بیان نمود :
اول : اعتقاد و تحکیم آزادی... و حق اختیار برای فرد جهت انتخاب و عمل و نظر
دوم : اعتقاد و تحکیم عدالت . عدالت تنها در برخورد با قانون نیست , بلکه ؛ عدالت در رفتار - عدالت
در گفتار – عدالت در اندیشه – عدالت در برخوردار شدن از همایت برابر – عدالت در برخوردار شدن از مواهب و منافع جامعه و کشور – عدالت در بهره بردن از منافع زندگی جمعی در تداوم زندگی و برخوردار شدن از حداقل امکانات مورد نیاز بقا و رشد و تعالی و بهداشت و سلامتی جسمی و روانی انسان
سوم : عدالت در توزیع و قابل دسترس بودن همه ء مواهب و منافع و توانائی هائی که در زندگی جمعی بوجود آمده یا خواهد آمد
چهارم : تأمین امنیت . تنها از نگاه قضائی مطرح نیست. بلکه تأمین امنیت جان و روان – تأمین امنیت اجتماعی و گروهی در برابر جمع بشکل کلی و فرد بشکل انفرادی.. نسبت به ایجاد ضوابط و قواعد مدنی و فردی برای ایجاد امنیت و حفظ و تداوم آن ، در جهت خواست و امیال نهادی و باوری انسان و کلیه ساختارها ی مدنی چون حزب سیاسی- سازمان و صنف و انجمن گروهی مردم …
پنجم : مدیریت و اجرای اصول رفاهی و مادی و معنوی و رشد و پرورش توانائی و آموزشی و ایجاد شرایط مناسب جهت گستردن و همه گیر کردن و برخوردار شدن از آموزش وبهداشت و درآمد.. درسطح کشور. بصورت توزیع برابر و همه گیر.. تا یک مقطع مشخص و پایه‌ای که طبق برآورد و تصویب توسط مجلس شورای ملی . تائید و تأکید گشته باشد
ششم : قانونمداری. تأکید بر ایجاد و احترام به کلیه شئون انسانی بر محور قانون و نبود هیچ استثنائی برای فرد یا گروهی در سطح کشور . اجرای قانون در همه جا و برای همه کس.. بطور برابر و یکسان
هفتم : نوع دوستی و اعتقاد و باور به انسان و انسان مداری و برخورد و ترویج روحیهء انسانی.. و همایت از انسان در برابر کلیه مقولات مفروض جبریت و تحمیق و استثمار و استعمار برآمده از مادی نگری و منفعت طلبی و قدرت مداری فردی یا جمعی یا ایدئولوژیک
هشتم : تفکیک و جدائی قوانین مدنی از اصول.. و باورهای مذهبی. نبود ادغام و تداخل در تصویب و اجرای قوانین حاکم بر روابط بین انسانی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی … با هر مذهب و مسلک سیاسی و الهی... درراستای اصول مربوط به آزادی و عدالت و انسان مداری ( لیبرالیزم – اومانیزم – پلورالیزم ) . اجرا و رعایت بدون هیچ قید و شرطی از اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد در رابطه با حقوق بشر .. در سطح کشور و بین مردم. اینگونه است که حکومت ایرانی میتواند در راستا و برآوردن نیاز و تمنای فرد ایرانی. و تبعا همسوئی و همگوئی ایجاد کردن در روابط انسانی و اجتماعی و نهایتاً رسیدن بیک سعادت و پاکی و زلالی که در بنیان فکری و روانی انسان ایرانی.. نهادینه گشته است . همسان و همسو با پدران و نیاگان خویش.. آنگونه که خود و جهان را دریافتند و به ترغیب و ترویج اندیشه نیک – گفتار نیک – رفتار نیک رسیدند . و خودرا , یعنی فردیت و انسانیت خودرا بفراخی و عظمت جهان دیدند و باور مند گشتند . باورمندی بعقل – باورمندی بآزادی – باورمندی بحق اختیار – باورمندی بتوانائی – باورمندی باینکه میتوانند غیریت پیدا کنند... که نه تنها ماده .. و مصنوع نباشند... بلکه سازنده و قابلیت دست یافتن به همه چیز را دارا باشند … چراکه وقتی مصدر و فعلیت را از خصوصیات خویش ( انسانی ) میدانستند . و ذات انسان و ذات جهان را یکسان میپنداشتند. و معتقد بودند که سعادت برای همه است و باید در این راه بیکدیگر کمک کرده تا همه گیر گردد.
یعنی باور به قابلیت بالقوه داشتن همهء خصایص در، هستن.. و گشتن.. و گردیدن... اعتقاد داشتن به مقوله یا حقیقتی همچون انرژی.. که تنها در تبدیل شدنها ، تغییر صوری یا ظاهری میدهد . اعتقاد به حالت کوانتومی وجود … نه ماده و شکل وجود … و سعادت و پاکی و زلالی اولیه برای پدران ما, همان فهم جهان و همسو گشتن با جهان و نظامند گشتن ..و خودباور گشتن.. و خود جستن . معنی میداد . ازینرو ماهیت وجودی خودرا.. همسان با جهان ..و مثبت و روشن و منزه .. و نامیرا یا ابدی و جاودانه میدانستند

بدیهی است آنچکه تلاش نمودم به معرض اطلاع شما بگذارم … ترسیم و توضیح اصول مورد پذیرش پدران خودمان از خود و باورمندی آنان از جهان و زندگی و شیوهء برخورد عقلی آنان با نظام هستی و زندگی فردی اجداد ایرانی بود. و آنچکه مسلم است ، اینکه فردای ایرانی و آینده و سعادت ایران و ایرانیان .. متعلق و در دست و اختیار ایرانیان است . تا چه بخواهند و چگونه به آنچکه میخواهند دست یابند . تنها سعی داشتم تا ترسیم کنم که
گذشته و نیاکان ما چگونه دور اندیشی و ساختار سازی کردند.. و بهمین دلیل در زمان و عصر خودشان ، سرآمد و پر شکوه و سعادتمند بودند. آنچکه درک کرده بودند : همبستگی – یکدلی – یکزبانی و تلاش برای رسیدن به سعادت و والائی میبود . نه... خودپسندی ، نه... خود محوری ، نه... بیتوجهی بدیگران و فنا کردن همه برای تنها خود و ارتقاء خود
اعتبار و احترام به...حق اختیار انسان... تقسیم کار و مسئولیت فرد نسبت بجمع ... وظیفه و نگاه و مسئولیت جمع نسبت بفرد... اشتراک نظر و عمل... باورمندی به برابری و عدالت... , که منجر به شهرت ..و قبلهء توجه - دیگر اماکن و فرهنگها قرار گرفتن آنان گشت . چنانکه علاوه بربالندگی حاصل از پلورالیزم داخلی ... آقائی در خارخ از ایران را برایشان ، به ارمغان آورد
یادآوری ***

:از آنزمان که ما ایرانیان را از یکپارچگی و همبستگی و فلسفه و باور بخود در جهان .. توسط
زبان – مذهب – نژاد – کینه – قومگرائی ، آلوده اند... توانستند مارا چندپاره کنند … و مارا بمسیری بکشانند.. که در این منفردات و این چهارچوبهای محدود و مسدود و عبث … خودرا
مغرور و محبوس نمائیم )»...خود محدودیتها و خودمحوریها و خودرا از دیگران دور کردنها .. و دیگران را دشمن و غییر.. برشمردنها ( شوینیزم …). باعث جدائی و ناتوانی ما ایرانیان از یکدیگر
.گشت . و فرصت غارت... سرکوب... تضعیف شدن ما … توسط دیگران و اغربا.. فراهم گشت
آزادی و سربلندی و توانائی و رشد, در گروی ، همبستگی و همدلی و مشارکت است . ایران سرزمینی است متعلق بهمهء ایرانیان ، چون : کرد.. ترک.. بلوچ .. طبری.. فارس.. لر .. عرب . که از دیرباز ،باهم در این سرزمین بسر میبردیم و میبریم و خواهیم برد ... مسلماً طرز تفکر و نگاه و عمل – پدران ما در صورت سرمشق گرفته شدن... میتواند مجدداً همهء مارا باهم و در کنار هم و با یک آرزوی مشترک که همانا.. سعادت و توانمندیست ، برساند. موقعیتی که با بهره گیری از تعقل و خودفهمی , و درنظر داشتن اینکه همه یکسان و برابر هستیم.. و با تقسیم کار.. تشخیص مسئولیت .. مشارکت در انجام امور کشور …آنگونه بایستن را.. که در جمع خانوادهء خود .. در اعتبار وجودیی که برای تک تک افراد خانوادهء خود ، همچون خود و متعلقات خود،قائل هستیم... بدست میآید
وقتی هرکدام ازما . کشور و سایر هموطنان را چون خانه و خانواده خود انگاریم... وقتی همه را محق در مالکیت و بهروری از منافعش دانستیم... آنگاه همه با مشارکت و علاقه... و همه برحسب توانائی های فردی خود میتوانیم... بشکل گروهی برای آن تصمیم گرفته و رشد و تعالی و بهروری از آنرا .. برای خود , که همانا مجموع این خودها... سازندهء ملت یا ایرانیان خواهد بود... فراهم گردانیم
سرزمین ایران. ریشه همه ما ایرانیان است با هر تکلمی.. و مذهبی.. و زیر فرهنگهائی... ایرانی امروز ( ترک – کرد -لر – بلوچ – عرب – فارس – گیلک -مازندرانی …) بمثابه خویشاوندانی هستیم که اگر مادرمان را،ایران بدانیم.. آنوقت، بیکدیگر با نگاه غییر نمیپردازیم بلکه خانواده ای هستیم که فقط از نظر منطقه زیست ، گسترده شده ائیم. و هویت و فرهنگ و نگاهمان بخویش و جهان … همواره یکسان و از یک سرچشمه … که مبتنی بر خرد و دوراندیشی پدران و نیاکان مشترکمان … نشاءت گرفته است . می انگاریم . که جهت تکامل و سعادتمند شدن .. و رسیدن به عظمت و شکوه و پاکی اولیه و خدایگونهء انسانی خود... تنها , در دست و اختیار خودمان است و بهترین وسیله.. جهت رسیدن بآن: احترام و برابری و گذشت و نظم و همکاری و همبستگی است

به امید آزادی.. تعقل و همیاری .. در سایه احترام به فردیت.. با قانونمداری در ادارهء کشور.. تساوی در برابر قانون و برخورداری از همایت قانون... کثرتگرائی و بنیان سازی- ساختکارهای مدنی در کشور …. با هوشیاری و نظارت همیشگی

زنده باد آزادی و هوشیاری و همبستگی و گذشت و فتوت... ایرانی

پژواک همه .... ح رزط 22.01.2010