poem

پژواک همه

پژواک\ آزادی .عدالت & حقوق بشر برای ایران

---؛؛ بدان .. و برو ؛؛---



سخت ...حیران است مست

و سمندر می تراند شعری

تحت نام ، تو صبوری بایدت در دل شب

راه دشوار و پر از خار باشد

راه را چاه ... فکندند بر آن

و تو ، باید که صبوری کنی و راه جویی .

در درون این راه

هست آفتاب ... پرستان زیاد

که استتارند به محیط اطراف

و تو را می پایند ...

باز سمندر میخواند بغزل

راه دشوار و پر از نیرنگ است

چاهها ... کنده شده ست در دل راه

و تو ... باید که صبوری کنی و هوشیاری،

هم به خورشید توجه باید

هم براهی که پر از نیرنگ است

باید هوشیار باشی ،

که یکی راه داند

وان دگر... ، چاه به سینه بسیار .

باز سمندر ... می دادش هشدار ...

پیش رویت .. یک افق

لیک ، نیست هموار راه

بهتر است دریابی پژواک را ، که بخواند از نور

و فراموش نکنی

خورشید است که افق میزاید

نه، افق خورشید را .

=============**================

به امید آزادی و توجه به این هشدار ، که راه مقصود نشود . بلکه

آنچکه حاصل از این پیمایش است . مقصود ماست .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر