پژواک همه \ ۲۰۱۱/۱۱/۰۵ 

( آزادی ) chist

مهمترین مشغله انسان، حیات و ادامه حیات است . درفرایند حیات، موجودات زنده دارنده برخی عوامل ذاتی چون: قدرت و تعقل ،گشته تا جهت 

بهرهبری از امکانات موجود و قابل حصول بتوانند به لذت و تداوم خوشنودی در حیات دست یابند. 

خصوصیات تفکر و تعقل انسان، اورا وامینماید به کشف راههایی که بتواند در رسانیدن انسان بخواسته هایش ، برایش مثمر فایده باشد . تعقل 

و پروسه آن، ناشی از تجارب است . و تجارب سازنده راهکار و تفکر . که حاصل از کارکرد چندین سیستم در انسان است. پس 

آزادی مقوله یست ؛ مجازی - انتزاعی - ثانوی . که جهت ارضای انسان برای رسیدن به خواسته هایش در جریان حیات، بپردازش درآمد . بنابرین 

اگر انسان نباشد، آزادی نیز مفهوم نخواهد داشت. آزادی مجازی است. یعنی

پدیده ای که عینیت و یا وجودش غیر حقیقی و خارج از عملکرد حواس ، ماهیت وجودی ندارد مثل : تصویر در آیینه 

انتزاعی است ، یعنی : حاصل از تفکر و استدلال عقلی است. مطلبی که در غیاب موجود حیاتمند متعقل . موجودیت نخواهد داشت .مثل : 

خاطره - عدالت - زیبایی 

ثانوی است . یعنی: مقوله ای که وجودش منوط به عامل یا عوامل دیگریست. و خودبخود نمیتواند وجود داشته باشد ، مثل : حرارت - روشنایی - تفکر -عدالت و جرم. بنابرین؛ آزادی مقوله یست که با حضور و وجود انسان. انسانی که دارنده عقل و پردازشگر تفکر است . زاده میگردد . پس هرکجا که انسان هستن مییابد، آزادی نیز قابلیت بروز و ثغور پیدا میکند و از انسان، منفک ناپذیر است .

آزادی را میتوان چون ظرف یا فضای قابل اشغال شدن توسط انسان تلقی نمود. اگر انسان ،جهان و آزادی را بمصابه این ظرف تشبیه کند. بعبارتی،

با زایش یا تولد یک انسان، این ظرف و فضای فرضی . میباید به اشتراک و بهرهبری برای انسانها گشته و قابل دسترس همگانی باشد. 

ازانجایکه انسان یک زندگی اشتراکی و اجتماعی را معقول دانسته و پذیرفته است. و از آنجایکه این فضا و ظرف فرضی ، نیز محدود و نسبتا ثابت

است. لذا، برای امکان بهره جستن از امکانات موجود. انسان محدودیت ها و قواعدی را جهت قابل استفاده گشتن این امکانات برای همه، بوجود آورد ( قوانین و قواعد اجتماعی و مدنی ). 

وجود و تقنین قواعد اجتماعی توسط سیستمهای اداری ( حکومت )، دلیل بر این نیست که هر آنچکه یک بخش قلیل.. یا سیستم .. یا فرد خاص .. 

برحسب میل خود، بخواهد و بتواند. آزادی را از انسان صلب نماید . آزادیی که گفتیم رابطه مستقیم با حیات و انسان بطور اخص دارد . پس 

صلب شدنی.. و محدود یا تحت انقیاد قرار دادن فردی نیست. که یک فرد یا سیستم .. بتواند برحسب میل خود، انسان را محروم از آزادی نماید.

بلکه، تا رضایت و میل پذیرش آن محدودیتها از طرف انسان پذیرفته نگردد. قابلیت اجرا نخواهد داشت . بنابرین 

خرد جمعی حاصل از زندگی اجتماعی، انسان را بپذیرش برخی محدودیتها. ترغیب مینماید. یعنی پذیرفتن هرانچکه خود تصور میکند لازمهء تداوم 

بقا و حیات شخص خویش است را، برای دیگران نیز بهمانگونه و همان شدت، پذیرا باشد. بدینوسیله، هم خود و هم دیگران، میتوانند به نیات و 

امکانات کسب رضایت و نهایتا، زندگی مطلوب دست یابند.

انسان یک موضوع خاص را پیگیری میکند. آن حیات، و تداوم رضایت در حیات است. چرا که، بودن را در یک وضعیت قابل اراده و مطلوب، لحاظ 

می کند. آزادی یعنی امکان تدارک خواسته ها . بنابرین ، اگر این امکان بهرهمندی وجود نداشته باشد. تداوم حیات مفهوم خود که همانا 

برخوردار گشتن از عوامل لذت .. است،را از دست میدهد. و انسان را به شیء مبدل میسازد. مهره ای و سازه ای خالی از اراده و پویایی . که 

درینصورت، ناقض اصل و ذات انسان _متعقل و مدبر .. است. نتیجه مذکور 

با تولد هر انسان، آزادی که از شاخصهای ثانوی و برآمده از نیروی تعقل است. نیز همراه او بدنیا می آید. البته ، درصورت پذیرش زندگی 

اجتماعی. انسان خود خواسته به تقلیل میدان و گسترهء آزادی خویش، جهت همسویی با زندگی اجتماعی و مواهب آن، رضایت میدهد. اما 

فراموش نباید کرد که این تقلیل با رضایت فرد است. در غیر اینصورت 

انسان میتواند محدودیتهای زندگی اجتماعی را نپذیرفته ، و بصورت تنها .. با بهرهگیری از کل آزادی غیر مشروط ، بدور از اجتماع بسر برد.

از آنچکه آمد چنین مینماید که ؛ میتوان به آزادی بعنوان یک مقولهء جدایی ناپذیر از انسان ، نگاه نمود. اگر چه خود انسان بخاطر یکسری 

اشتراکات احساسی.. و مادی .. که ناشی از زندگی جمعی است ، حیطه و گستردگی این آزادی را ترسیم و تقلیل نمود. چراکه در ازای این

تراکم و مرزبندی آزادی، از مواهب زندگی اجتماعی و زندگی جمعی سود میجوید.

آنچه نیاز بدقت و توجه دارد، اینست که ؛ خود زندگی جمعی یا اجتماعی نیز یک مقولهء اضافی است. و هر مقوله ای که در مقام اضافه 

قرار گیرد، به یک مضاف علیه .. ، یا یک موضوع مستقل نیاز دارد. تا به آن اضافه گردد و معنی پیدا کند. مضاف علیه زندگی اجتماعی، همانا 

حیات و ذی حیات، یا انسان و همهء ملحقاتش است . و آزادی یکی از همین ملحقات انسان است. بنابرین 

اگر قرار باشد برای حفظ موضو ع اضافه یا بعبارتی؛ برای حفظ مضاف . مضاف علیه را نادیده گرفت ! بعبارتی ؛ اگر قرار باشد انسان و آزادی ، 

قربانی زندگی جمعی یا اجتماعی قرار گیرد !!! آزادیی که امکان و فضای قابل دلپذیر کردن زندگیست ، اگر فنا گردد. یا آنچنان محقر و محدود 

گردد !! بدیهیست که مفهوم حیات یا زندگی .. دیگر رنگ شادی و پویایی را نخواهد داشت. 

ازگفتار فوق به اشتقاق بین عوامل اجتماعی و عوامل فردی میرسیم . یعنی ، انسان در عین آزادی فردی خود . بخاطر بهرهبری از منافع 

اجتماعی. بخش زندگی اجتماعی را که منوط به تقید و رعایت قوانین اجتماعی است را. از زندگی فردی و خصوصی خود تفکیک مینماید. این 

دوگانگی در آزادی، درواقع راهکار عقلی انسان متمدن و شهریست .

با این راهکار یعنی تقسیم بندی زندگی شخصی و اجتماعی. انسان توانایی و امکان بهره گیری از آزادی را در عین رعایت مقررات اجتماعی 

جهت دوری گزیدن از عواقب محدودسازی اجتماعی بر ساختار روانیش را . تسهیل یا قابل تحمل مینماید. 

آنچکه مقصود از این نگارش است . اینست که :

در ایران هنوز. نه، حکومت و نه، برخی از مردم، بدلیل ضعف یا عدم تبیین و تحلیل صحیح از انسان و آزادی و ضعف قواعد و قوانین و عدم تفکیک 

بین زندگی فردی و گروهی . آزادی در چنبرهء مشکلات ناشی از همین تداخلات ... کمرنگ یا منحرف از مسیر تحول آفرین خود قرار دارد.

به امید درک این دوگانگی در حیطهء عمل آزادی ، جهت ایجاد یک جامعهء آزاد و پر بار و متحرک. درعین احترام به آزادی فردی تک تک ایرانیان .. و 

حسن توجه به تواناییهای بالقوه موجود در جامعهء مدنی .. بعنوان یک شاخص و تقویت کنندهء فرصتهای بیشتر برای انسان.

پایدار باد ایران آزاد... و ایرانیان آزاده . گروه پژواک / آزادی. عدالت و حقوق بشر برای ایران : پژواک همه 

HRZT آذر ۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر