hambastegy
جستارهای... سبز 

تصمیم دارم آنچکه از تولد جنبش تا کنون ذکر کرده بودم را باز بینی نمایم 
: همبستگی 

نمیدانم.. آیا تا بحال یه همبستگی فکر کرده ائید ؟ یا 
از خود پرسیده ائید، که همبستگی چیست ؟ چگونه بوجود میآید ؟ به چه کاری میآید ؟ آیا همبستگی به معنی ازخود دور شدن است ؟ خودرا فراموش کردن است ؟ از خود گذشتن است ؟ یا 
آیا همبستگی شکل دیگری از بخود رسیدن است ؟ بخود اهمیت قائل شدن است ؟ خودرا از مرکزیت تحت فشار.. رهاکرده و بسیط کردن است ؟ 
اصلاً . این خود ، چیست و چگونه است ؟ آیا این خود. همان هویت است ؟ حوزهء وجودی خود، منوط به چیست ؟ آیا بدون دیگری.. خود ، مفهوم یا ملزم به تفکیک میگردد ؟ آیا همبستگی به منزلهء خود جمعی است ؟ خودی که با دیگران... تکمیل میگردد ؟ خودی که در دیگران.. و با دیگران.. جستجو می‌شود ؟ آیا همبستگی بمفهوم گسترش خود است ؟ تقویت خود است ؟ آیا همبستگی بمعنی خودی است که با خود دیگران.. همسو میگردد ؟ وسعت میابد ؟ بالنده تر و پویاتر میگردد ؟ آیا وقتی از همبستگی سخن میرانیم. منظور، خود مدنی است ؟ خود اجتماعی است ؟ خود بزرگ‌تر شده از فردیت نامسئول نسبت بدیگرانِ.. شیفتهء خود ؟ آیا مینوان گفت. همبستگی یعنی خود ِ بالغ و جامع ؟ آیا همبستگی یعنی خود، با چگالی زیاد.. اما سنگین و دور مانده از دیگران . یا خود با حجم فراخ .. اما سبکبال و با قابلیت بیشتر و نزدیک به دیگران ؟ راهها و روشهای رسیدن بهمبستگی چگونه است ؟ اگر همبستگی را بعنوان بزرگ شدن خود و متحرک‌تر .. و با دیگران همسان گشتن بدانیم... اگر همبستگی را گسترهء خود بدانیم... اگر همبستگی را قابلیت و توانمندی... و بسیط شدن، تلقی کنیم ؟ چگونه میتوانیم به آن برسیم ؟ 
اگر همبستگی را بمنزلهء هماهنگی و هدفمندگشتن اجزاء تشکیل دهندهء یک جامعه و کشور تلقی کنیم... دراینصورت، هرچه یک جامعه یا کشور، مترقی تر و متمدن تر... گشته و از شکلهای قدیمی و سنتی و کهنه. به مدنیست و مدرنیت و مدنیت .. پیش برود. راهها یا اشکال همبستگی و عوامل ساختاریش از فردیت و محدودیت... به جمع و تشکل و هدفمندی و سازمانیابی و تقسیم کار و وظیفه و مشارکت و معاشرت... نزدیکتر میگردد. 
اگر نقاط پیوند انسان‌ها در گذشته را ناشی از؛ قبیله.. طایفه.. مذهب.. اقتدار حکومت.. زبان و فرهنگ مشترک. تلقی نمائیم. در عصر و روزگار جدید؛ 
تحولات صنعتی.. نوسازی.. شهرنشینی.. زندگی صنعتی.. پایه‌های قدیمی همبستگی را سست یا تضعیف مینماید. اما، تضعیف عوامل قدیمی همبستگی به معنی این نیست که در عرصه اجتماعی. همبستگی بکلی از بین میرود.بلکه اشکال یا عوامل ساختاری همبستگی. متحول شده و تغییر مبدأ داده و کارویژه های قدیمی عوامل سنتی ( فرهنگ . زبان. مذهب. طایفه و..) بدلیل تغییرات زندگی و گسترش شهر نشینی و - پراکندگی قبایل و طوایف و ادغام و درهم تنیده شدن آنان با یکدیگر در زندگی شهر نشینی و مدرن.. باعث بوجودآمدن صوّر دیگری از عوامل بوجود آورندهء همبستگی میگردد. امروز با داده‌های جدید علمی و تغیرات متعدد در روش زندگی و توسعه و مدرنیزم. عوامل یا سازه های پدیدآورندهء همبستگی نیز تغییر کرده و اشکال و روشهای دیگری برای همبستگی تعریف و تعیین گردیده است.
الف- همبستگی هنجاری یا همسوئی بین ارزشهای فرهنگی و چگونگی رفتار حاصل از آن در صحنهء عمومی
ب- همبستگی ارتباطی یا گسترهء ارتباطات در جامعه، در همهء اَشکال آن 
ج- همبستگی کارکردی یا ارتباط تنگاتنگ و ارگانیک بین ساختارهای اجتماعی و مکمل گردیدن این سازمانها( ساختارها) در جهت یکدیگر. برای بهبود اثر و ایحادهارمونی بین نیازها.. و برنامه‌ها 
د- همبستگی فرهنگی یا ارتباط عوامل فرهنگزا و شکل دهندهء ارزشهای مشترک در یک جامعه 
اصولاً امروز هر چهار تیپ همبستگی که فوقاً اشاره گردیده است، اهم اشکال همبستگی است. البته برحسب اولویت و زاویهء دید به اهمیت همبستگی از منظر سیاسی و علوم اجتماعی. موارد الف-ب-ج، مطرح تر و اثرگذارتر با جوامع امروز و روزگار - معاصر تلقی میگردد. چرا که همبستگی فرهنگی که منبعث از فرهنگ و ارزشهای فرهنگی و زیرمجموعه های آن؛ زبان- مذهب- سنن- نژاد و طایفه.. . شکل دهندهء جوامع سنتی و دور از یکدیگر(پراکنده) بوده است.درحالیکه فرهنگ بتنهائی امروزه برای همبستگی، دیگر نمیتواند کارائی کافی داشته باشد. زیرا 
در جوامع مدرن، هنجارها از شکل قدیمی خود به تعاریف و اشکال جدیدتری تبدیل میگردند. اصالت و هویت هنجارها در رفتار و گفتار فرد در دورهء تجدد. بعلت اختلاف و دوگانگی اخلاق حاصل از اعتقادات شخصی و افعال عمومی در بطن زندگی اجتماعی( ضوابط و قوانین مدنی) بخوبی این دوگانگی را ملموس میکند.این تکثر مبانی پیوندزا...جایگزین زیر مجموعه های فرهنگی، در جوامع مدرن امروزین شده است.
در همبستگی هنجاری ، ازطریق نهادینه شدن مسائل فرهنگی در ساختار اجتماعی.* 
جوامع مدرن.که ترکیبی از افراد مختلف السطح و زبان و فرهنگ و مذهب..است. تبعاً , هنجارهائی را انتخاب میکند که بتواند. مولتی هنجارهای اخلاقی را، دریک شکل منظم تقنین یافته.. یا جاافتاده خودجوش. تثبیت نماید. ازینرو, ساختار اخلاقی فرد در یک کلانشهر.. با اخلاق و باورهای مناطق کوچک و منسجمتر... متفاوت میگردد. بنابراین همبستگی هنجاری. رابطهء مستقیمی با نظام اجتماعی پیدا میکند. نظامی که دربر دارندهء یک زندگی معنادار و هدفمند جمعی است
همبستگی کارکردی:که درآن ملاک، قداست.. قدمت..یا سیطرهء باورها نیست. بلکه *
عملکرد مثبت و چگونگی روابط فی مابین اجزاء سازندهء همبستگی مهم است. که بایستی این ساختارها... مگمل و تقویت کنندهء یکدیگر باشند.که نهایتاً باعث تعادل و ارتباط بین عوامل سازندهء جامعه مدرن مثل؛ سازمانها.. احزاب.. گروهها... خواهد بود.چراکه زیرساخت و مقصود این عوامل سازندهء جوامع مدرن. هدفمند و با طرح و مقصود خاص خود بوده ..و هرکدام از عناصر اجتماعی. جهت تشکل دهی..و گردهم آوردن ..و پیوسته سازی.. هستند. همبستگی کارکردی،مانع از استقلال نسبی و منافی با منافع افراد گروه.. نمیباشد. بنابراین، درجوامع مدرن.. همبستگی از نوع کارکردی. بدلیل همین استقلال و میل باطنی و قوائد مورد پذیرش افراد. عامل اصلی فرد در پیوند اجتماعیش میگردد
و سرانجام. همبستگی ارتباطی: که نقش اصلی در آشنائی..واستمرار میل بهمکاری *
و نقشی مؤثر در ایجاد همبستگی اجتماعی دارد.چراکه، شناخت از ارزشهای فردی..و جمعی...کارکرد و توانائیهای مثبت عملیِ ارزشها...نهادها...گروهها.. در یک گسترهء اجتماعی مرتبط،بوجود میآید. و امروزه عوامل ارتباط جمعی. توانائی انتقال عقاید و نظرها.. را در جهت آشنائی با یکدیگر و بهره گیری از اطلاعات مفید برای ارتقاء سطح افکار عمومی و شکل دهی.. و ایجاد پیوند، درکل کشور ایفا میکنند. لذا
رابطه بسیار نزدیکی بین همبستگی کارکردی..و عوامل ارتباطی..وجود دارد.عوامل ارتباطی همانند پلی میشوند. جهت نزدیک کردن عوامل کارکردی با عوامل هنجاری، که حاصل آنها... تداوم یا قوت همبستگی در کل نظام اداری..وسیاسی..و اقتصادی کشور میگردد.آنچکه یک جامعه از فرد میطلبد...درک همین نکات و کمک کردن بانجام امور در سمت و سوی اعمال، و باورمند گشتن خود به توانائیهای خود و تبادل این امکانات.. بادیگران.و بهره مندشدن از امکانات دیگران و امکانات حاصل از این مجموعهء فرهنگی.. هنجاری.. سازمانی.. اجتماعی، سازندهء ساختارها..و مرتبط کننده و همسوئی ساز باهم.جهت بوجود آوردن سیستمی اداری..سیاسی..مبتنی بر قواعد و قوانین مدون.با هنجارهای هماهنگ و سازه های کارآمد. در سطح کشور و جامعه و فرد... بر یکدیگر و برای یکدیگر . میگردد
و همینطور که ملاحضه شد.حکومت نقش بسزائی در ایجاد همبستگی دارد؛با قانون گذاری و اجرای صحیح آن. بدلیل اینکه دولت، بمثابه یک پدیدهء حاصل از ساختارهای مطرح جامعه است. برایندی است که از عملکردهای هنجاری ساختارها .. در یک شبکهء گستردهء ارتباطی. بعنوان ناقلین خواهشها.. و باورها..و توانائیهای فردی.. در شکل دولت گرد میآید. که در درون یک سیستم متکامل.. و متجانس.. به راس امور اداری میرسد. همچنین؛ برنامه‌های متخذشده دولت نیز. که ناشی از انتقال همان نیازهای بستر جامعه، بخود بوده است را تنظیم و تدبیر و تقنین میکند. و بدینصورت نیاز جامعه،از یکسوی ..و جهت دهی و آموزش و رشد.. که تبلور آن در توسعه جامعه و توسعه اقتصادی و نهایت... منافع ملی و کشور خواهد بود،حاصل میگردد. بنابراین؛ نوسازی.. توسعه و عمران..مدرنیزم و رشد..(چه فردی..و چه جمعی..) محصولیست که از همبستگی و اشکال گوناگون آن بوجود میآید.یا بعبارتی دیگر. همبستگی سازندهء مسیر مطلوب. در جهت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است. همبستگی نتنها وسیلهء تعالی روحی و اقتصادی و امنیتی افراد در جامعه است. بلکه سازنده حکومت مدرن و سازمانهای مدرن.. که غایت وظیفهءشان. حفظ و برآوردن حوائج و نیاز جامعه مدنی است، میباشد. وقتی جامعه پویای مدنی، نیازش برآورده میگردد.مسلماً افراد..یعنی سازندگان و بوجود آورندگان جامعه مدنی نیز...خرسند و متعالی و روبه گسترش خواهند شد. این یک سیکل یا دایره است. که از فرد شروع گشته..و افراد را برحسب فاکتورهای فوق. بکلیتی واحد تبدیل میکند که نیازها..و تمایلاتش. شکل دهنده و سامان دهنده دولت میشود.دولتی که موظف بحفظ ساختارهای مدنی و تسریع در قابل دسترس شدن آن تمایلات، جهت ارضاء و برآوردن نیازهای شهروندان خود گردد. گردش این فرایند در این سیکل... یعنی رشد.. یعنی رضایت فرد.. ایجاد حس همکاری و مشارکت است.

آنچگه میتوان دریافت.اینست که نادیده گرفتن هویت فردی و همبستگی ملی 
به ازای یک ایدئولوژی.. یا طبقه و گروهی خاص. مثل: اضافه نکردن چسب بین چند یا چندین پارهء مجزا و منفک از یکدیگر است. که در عمل نتیجه ائی منطقی. یعنی یکپارچگی یا تشکل را بدست نمیآورد. بنابرین، ملت سازی.یعنی پیدایش نهادهای ملی و مشترک ساختاری(نهادها) و ارتباطی وحدت آفرین. و پیدایش هنجارها یا ارزشهای قابل ملموس و قابل عمل در ارکان اجتماعی کشور. و 
دولت مدرن یعنی: استقرار نظم در یک منطقه(سرزمین) معین. بعلاوه تلاش جهت همسوسازی فرهنگی از کانال نظامهای آموزشی..و ایجاد فضای مطلوب جهت مشارکت عمومی در سیاست و برنامه‌های کلی کشور. که از طریق تقویت همبستگی ملی، که ناشی از توزیع خدمات رفاهی برابر. گسترش امکانات رشد برابر. ایجاد فضای اطمینان بخش در بستر جامعه بکمک قوانین. و امکانات ابراز وجود و عقیده در افراد. که منجر به احساس مسئولیت پذیری..و مسئولیت خواهی. در بین افراد، بصورت هویتهای شخصی
شغلی- تحصیلی- طبقه ای- سیاسی-خواهد شد. که هرکدام از این‌ها وسیله ایست جهت تشکل- سازمانیابی- مشارکت.. در نظر و عمل ارگانیک .وآن دولتی ملی است که با یک ساختارمنطقی و منبسط و مرتبط. باهمین عوامل اجتماعی. پدیدآمده باشد.بنابرین شناخت از هنجارها..تطبیق بین هنجارها.. کارکرد و دامنه وسعت این هنجارها و تقارن منطقی و طبیعی آنان درهم..و باهم.. جهت بهینه سازی و داشتن راندمان عملی بهتر آنان. از وظایف یک دولت مدرن ملی است
بازبودن مجاری ارتباطی دولت با جامعه و نهادهای اجتماعی... اثرگذاری و اثرپذیری از افکار عمومی.. استقلال نظر و عمل نهادهای اجتماعی و ارتباطی... نتیجه‌ای که ببارمیآورد. همان همبستگی ملی و حس مسئولیت و وحدت نظر و عمل پیداکردن جامعه و نهایتاً کل کشور. بعنوان یک مجموعه واحد و مشترک و ملی. خواهدگشت. بهمین .. دلیل امروزه. نه.. یک فرد خاص. نه...یک ایدئولوژی خاص … ونه...یک زبان خاص... توانائی انجام پذیرکردن اینهمه را ندارد. امروز... عصر اشتراک نظر... اشتراک عمل... اشتراک هدف... و گروهی عمل کردن است. با اقتصاد جهانی... و بتدریج .نظام جهانی 
به امید نزدیکی و ائتلاف سیاسی... همهء ایرانیان. با هر زبان.. هر لهجه...هرقومیتی 

پژواک همه . جستارها .. ادامه دارد HRZT

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر