حلال مشکلا ت، نه زندان است و نه اعدام                                 
دمکراسی … جامعه مدنی... بحران
***
در این نوشتار سعی میشود به این مطالب توجه نمود                                       
       
تعریف جامعه مدنی*
ویژگیهای جامعه مدنی
  
رابطه جامعه مدنی با دولت

عوامل تقویت جامعه مدنی

عوامل تضعیف جامعه مدنی

وضعیت امروز
 
مقدمه : غیر از شکل و فرم سیاسی و ساختار عملی و نظری دولت. سعی میکنیم به
جامعه بعنوان یک مقوله مجزا توجه کنیم ( اگرچه دشوار و حتی غیر ممکن است). زیرادولت و رابطه قدرت در عالیترین و بالترین جنبه قدرت در برخورد و تعامل با بستر       اجتماع است.                                                                                          
دولت ریشه در جامعه دارد.و سیاست یعنی حاصل روابط دولت و جامعه است.اگرچه        در ایران هیچکدام از این فاکتورها امروز مصداق ندارد!!!! باری                                  
در اندیشه سنتی یا قدیمی. دولت نوعی قدرت عمومی و کلی که مستقل از هیئت
حاکمه(شاه) و اقتدار عالیه.. در کشور تلقی میگشت. که با برخورداری از چند عم لکرد تعریف
میگشت ( حافظ همبستگی- داور یا حلل منازعات – مجری در اجرای برنام هها و منطبق کننده
نشعت گرفته از طبقه یا نیروی مسلط در a خواستها با شرایط و احوال موجود زمان ). که معمول
جامعه میبود. از اینرو.. شاید بتوان گفت که منهای حوزه عمومی (دولت و سیاست) جامعه
مدنی یعنی حوزه خصوصی و یا حوزه مستقل و عآری از احکام حکومتی و نظرگاه های
عمومی حاکم بر سیاست. با این نگرش، جامعه مدنی را میتوان عرصه زندگی شخصی –
فامیلی(خانواده) – استقلل فردی در حوزه اقتصاد- مذهب از دولت بحساب آورد. این پندار
یعنی.. تمیز بین حوزه خصوصی و عمومی. خمیرمای هاش اندیشه لیبرالی است ، که هابز و
جان لک سعی در تبیین آن نمودند. یعنی افرادی برابر و منفعت خواه که برحسب صلحدید
خود و توانایی ادامه منافع خود. بخشی از قدرت و یا حقوق طبیعی خودرا به دولت واگذاشتند.
برای تعیین امنیت و بالندگی خود. این بخش منتقل داده شده به دولت را، بخش عمومی یا
حوزه عمومی باید تلقی نمود. که وظیف هاش ( پاسداری از مالکیت – آزادی – و موقعیت فرد)
دربرابر جمع یا جامعه. تعریف گشته است. در این راستای تحولت :نظام یا فرم جامعه
مدنی را در روند تاریخیش میتوان به اشکال یا مبانی ذیل متحول دید
*
از دولت شهر ارسطویی: خانواده و بسط فضای آن تا به جامعه و دولت بعنوان پدر مشترک
*
جامعه مدنی بمنزله روبنا و مرکز تشکیل قدرت نظری و طبقه حاکم. پس جامعه مدنی
:
مکانی است که اندیشه و خواستگاه ها .. منهای بکارگیری ابزار قدرت درحال سیلن است و
شکل و قوام م ییابد که قوام یافته شدن آن در دستور کار دولت قرار میگیرد و جنبه عملئ پیدا
میکند که نرم سلطه م یشود
جامعه مدنی حوزه کشمکشهای اقتصادی- اجتماعی – ایدئولوژیک است. مسیولین یا
پدیدارکنندگان این تضادها در جامعه مدنی شامل ( طبقات – گرو هها – نهادها و سازمانها –
انجمنها) هستند. بطور کلی، مجموعه نیروهای موجود در یک جامعه. که اجراء متشکله جامعه
میباشند که نهایت به احزاب ختم میشود. در جامعه مدنی، احزاب بصورت پلی تلقی م یشوند
.
که یک پایه آن را جامعه و پایه دیگر در دولت پدید میآید
*
جامعه مدنی با دولت سرکوبگر توده ایی : در این فرم از ارتباط دولت با جامعه ، ساختار ارگانا
نیک و پیوسته بین دولت و جامعه موجود نیست. دولت با بهره گیری از عواطف و احساسات و
گردآوری هوادارانش (بسیج) جامعه را تحت اختیار خود میگیرد( شکل توتالیتر) . حکومت
این جوامع قبل از انقلب.. یا بعد از انقلب(بحران) د a
*
جامعه مدنی با دولت سرکوبگر: معمول
.
بدیهی است .. کار آفرینتر و خطر آفرینتر م یشوند برای نظام موجود
*
باجرا درآمدن اصول مسلم دمکراتیک چون: مشارکت عمومی.. انتخابات آزاد عمومی.. مساوا
*
برای سنجیدن یک نظام میتوان باین ظوابط توجه داشت
**
آزادی تنها از بال یعنی توسط دیکتاتورها فقط تهدید نمیشود
***
دمکراسی ضروریست زیرا امکان رسیدن به قطعیت در امور معرفتی و عقلی وجود ندارد
.
زیر توجه کرد
*
گفتمان مبتنی بر ایدئولوژی سیاسی
*
تمرکز در منابع قدرت توسط دولت
.
داریم .حتی اگر نیروی فعال و کافی داشته باشیم... که داریم
*** ..
( مجلس – قوه قضاییه – قوه مجریه) است از یکطرف.. و کلیه اصول و تعاریفی که در بال
»*
زنده باد ایرانی.. پایدار باد ایران آزاد
پژواک همه حرزط 25.11.2009

برای جامعه مدنی آمد.نیز … تا امکان هموار شدن و رسیدن بیک جامعه مدنی و حکومت
سالم مبتنی بر خواست مردم. بوجود آید. همانطور که میدانیم.. وقتی رئیس قوه قضاییه
توسط قوه مجریه انتخاب میگردد..! مفهوم استقلل از قوه قضاییه گرفته میشود! و انگیزه
البته سعی میکنم در نوشتاری دیگر به این قضیه انتخابات » !.. تبانی.. و فساد پدیدار میشود
در پایان » و قانون اساسی مفص لتر بپردازم
به امید هوشیاری و ادامه تلش برای تغیرات ساختاری در نظام برگرفته شده از مردم و
مشارکت عمومی بدون هیچ کاستی.. در جهت رسیدن به آزادی و فردای بهتر و مطمئن تر
و.. امروز حکایت چنین است.....! ازینرو
استقلل واقعی سه قوای ساختاری کشور. تنها در انتخابات آزاد و عمومی این سه نیرو
بعبارتی. مردم ایران با تجربه رهبری کاریزماتیک و سپس برقراری الیگارشی روحانیت.. باین
نتیجه رسید هاند که هیچ یک از این دو روش نتوانست و نمیتواند آزادی این قدیمی آرزوی ما را
محقق سازد. امروز ایرانی دریافته است که نه.. مشروعیت.. و نه.. مشروطیت .. هیچکدام
پاسخگوی بر آورده شدن نیاز مردم به زندگی دمکراتیک و بهروری از آزادی را نتوانسته ببار
آورد. لذا امروز برحسب تجارب پدران و پدربزرگان خود باین نتیجه رسیدند که همانا چهارچوب
سازی دمکراتیک میتواند بازتابنده دمکراسی باشد. و این درسی صد ساله است. بنابراین
تحلیل : اگر سیاسیون ما... اگر اپوزیسیون ما.. این دریافت مردم را درک نکنند...! نه تنها
موفقیتی حاصل نمکنند … که باعث تأخیر و تطویل این آرزوی دیرینه مردم میشود...! و باعث
خسارات بیشتر و تنفر بیشتر برای مردم م یشود
ایران امروز... همه آنچکه نیازمند یک جامعه مدنی است را دارد. اما... با توجه باینکه همه چیز
مهیاست... چرا امروز شاهد اینگونه مشکلت هستیم!؟ آیا بجز این است که مدعیون a تقریبا
سیاسی ما. راه بوجود آوردن یا فنداسیون جامعه مدنی را یا نمیداند!؟ یا منتظر هستند همه
چیز را مهیا کنیم.. تا آنان تشریف بیاورند و بذل خدمت نمایند..!؟
در سیاست بندرت پیش میاید که چنین فضای مهیا و شسته و رفته ای در اختیار قرار گیرد..!
اما.. متأسفانه راه بهرگیری از اینهمه امکانات را مدعیون سیاسی (داخلی و خارجی) و
روحانیون تکیه زده بر مسند سیاست ( پول و قدرت) نمیدانند یا مرد دمکراسی و هموار
سازی و ساختار سازی دمکراتیک نبوده و نیستند!!! و
اینرا.... امروز جوانان ایرانی بخوبی دریافته اند. فراموش نکنیم که آزادی و دمکراسی و
توسعه... نتیجه اعمال و پندار مناسب است و آنزمانی حاصل م یشود که در عمل سیاسی و
مسیر صحیح از کلیه امکانات موجود بهره گرفته و طی طریق کرده باشیم. پس تا بذر آزادی را در بستر دمکراتیک ( خاک مستعد و آماده) نپاشیم.. و در طول رشد.. علفهای
هرزه را ویجین نکنیم. محصول یعنی.. آزادی و توسعه را هی چگاه نخواهیم درو.. کرد. حتی اگر
بذر خوب داشته باشیم... که داریم. حتی اگر زمین مساعد کشت داشته باشیم... که
دمکراسی ضروریست بدلیل برابری طبیعی انسان و نبود برتری رنگی.. قومی... زبانی...
اعتقادی... بر دیگران
دمکراسی ضروریست چراکه واضع قوانین خود مردم هستند و جبریتی یا الوهیتی برایش
نیست
دمکراسی توجیه پذیر است زیرا فایده مند است
دمکراسی ضروریست زیرا انسان مصلحت پذیر است و قدرت و اختیار تغییر شرایط جهت نیل
بمصلحت خویش را دارد. آنچکه آزادی و دمکراسی طلیعه دار آن است. احترام بنظر دیگریست
دمکراسی توجیه پذیر است بدلیل اندیشه و صلح طلبی موجود در آن( احترام بدیگری) و
دمکراسی توجیه پذیر است بر اساس تضمین آزادی و بالندگی که برای انسان قائل است و
همین بالندگی در زندگی فرد یا جمع باعث رشد و توسعه اقتصادی نیز میگردد
برگردیم بامور امروز : امروز
امروز اگرچه بخش وسیعی از مردم خواهان آرامش و ثبات زندگی سیاسی و اجتماعی
هستند. خواهان تغییر هستند. تغییر ساختارهایی که توان برآوردن نیازها را ندارد.اما.. برخی
از اپوزیسیون ( اصلحطلب) تأکید دارند که به ساختارها پرداخته نشود!! تأکید دارند که بگونه
ای اعتراض شود که مبادا... به اسب شاه گفته شود یابو...! این سؤال مطرح م یشود که :
چگونه میتوان ثبات اجتماعی و سیاسی داشت و به دمکراسی رسید و بنای بهتری ساخته
شود!؟ اما.. بدون هیچ پی ریزی...! بدون اینکه اساس حکومت فعلی. آب از آبش تکان
نخورد...! قوانینش حرمت گذاشته شود! و فقط عد های را با جمعی دیگر تعویض کنیم !
اعتراض کنیم.. اما بدون اینکه ساختار فعلی تغییر کند!.. که برگردیم به گذشته...؟! همان
گذشت های که دنباله اش.. امروز است!؟ ولی... در عمل در مخالفتهای جمعی مردمی...
آرامش برخی را برهم a میبینیم که شعارهایی.. گاهی اوقات مطرح م یشود که ظاهرا
میزند...! اینرا چه میتوان گفت...؟ اگر چه عد های سعی در تعبیر و تفسیر دارند... برای من
کنجکاو سؤال برانگیز است... بطور کلی
نهادمند شدن جامعه مدنی نه تنها هدف توسعه سیاسی است... حتی میتوان گفت خود
توسعه سیاسی است. که تضمین کننده ابزارها.. و اهداف آن است. لذا هنگامیکه از جامعه
مدنی و نهادهای آن بحث است. منظورم، هم ، سازمان یافتن نیروها و هم ، آزادی آن ها در
مشارکت و رقابت سیاسی است. آزادی از بال تعیین شده. براورنده تمام هوائج نیست.
ازینرو، تکوین و نهادمند شدن جامعه ، هم . باید در تحولت حوزه اجتماعی – اقتصادی باشد و
هم. تغییر در ساختار قدرت و گفتمان سیاسی. از موانع قابل تذکر در این باره ، میتوان به نکات
آزادی از پایین نیز مورد تهدید قرار میگیرد چون : آشوب و خشونت جمعی...بسیج افرادی که
جهت مقصودی خاص گسیل داده میشوند. برای سرکوب یا ارعاب شهروندان
وجود بروکراسی دست و پا گیر و طی امور اداری خاص هنگام تفحص یا به تحقق درآوردن
آزادی شخص یا گروه... ( کسب اجازه جهت تجمع... ممانعت در گرد هم آیی افراد.. انجمن..
صنف.. حزب..) . دخالت یا اجازه دخالت داشتن در امور شخصی افراد.. یا حوزه خصوصی
جامعه و شخص. نیز ناقض آزادی و دمکراسی است. بدون هیچ تبصره و توجیهی... بنابر این
حتی اگر دمکراسی نیازمند توجیح یا دلیل نیز باشد. میتوان چنین برشمرد
برابری رای... مشارکت مؤثر و مساوی... درک فهم و معیار روشنگری از برنامه و دستور
کار اشخاص.. یا احزاب..سیاسی، در عمل و زندگی شهروندان و درجه بهینه سازی آن...
نبود محدودیت برای فعالن سیاسی... حضور آزاد جماعات یا احزاب یا افراد... احترام به رأی
عموم و پذیرش باخت انتخاباتی... پاسخگویی نخبه گان و برگزیدگان به سؤالت مطروحه در
جامعه
ت و عدالت جمعی.. بهره گیری از منابع و منافع کشور برای عموم مردم با هر زبان.. آیین..
مکان … بهره گیری از اصول علمی و جهانی و متخصصین.. در انجام و پیاده کردن اصول
بنیادین فنی و انسانی . اجتماعی .. در زیر سازی کشور بسمت تحول و آزادی و دمکراسی..
و بوجود آوردن شرایط موجود در روند تغییر و بهینه سازی از جمله « تغییرات » و نهادینه کردن
سیاست.. و نظام اداری و حکومتی در کشور میگردد. بعبارتی
پیشروی اینان ( مخالفین جدید) دانشجویان و دانش آموزان تازه به میدان اجتماع وارد شده
است...که بیشتر بحال وابسته هستند.. تا گذشته... و نظرات گذشته و اصول سیاسی
گذشته. بنوعی قراءت جدیدی از زمان و مکان دارند... د رواقع
سرکوبهای متوالی از طرف رژیم و عدم کارائی اندیشه فعالین دیروز در روند زمان.. باعث
میگردد که نظام سیاسی موجود. در شرایط تسامح و تساهل قرار بگیرد و همین، بهترین
فرصت برای چهره درآوردن این مخالفین جوان و جدید، میباشد. اولین خواسته اینان: آزادی
مطبوعات است، زیرا بدلیل همه عوامل خفه قانی که سالها از سمت و سوی دولت تا آنموقع
تبلیغ میشده بود. مردم را بمرحله انزجار درکشانده و ضرورت احزاب و نوسازی اجتماعی و
تکثرگرایی و پلورالیزم فکری و اعتقاد به تساهل نسبت به عقاید.. افکار.. را در اولویت کار خود
میدانند. بهمین دلیل است که ما شاهد روزنامه..وبلگ های متعدد میشویم. افراد و نظراتی
جدا و مستقل از آنچکه تا اینزمان مطرح میگشته اند، سر در میاورند. همین تازگی و تعدد افراد
و افکار... باعث م یشود که نظام نتواند آنانرا مهار .. یا بسمت خویش بکشاند..! در این
موقعیت.. وظیفه همه است که آنچکه در مدیریت بحران.. و انتقال قدرت.. میدانند را در اختیار
این نیروی جدید و جوان بگذارند. چراکه با توجه به جوانی.. و صرف وقت در امور نظری.. امکان
یا تجربه عملی ندارند...و اپوزیسیون قدیمی ، بهترین کاری که بایستی انجام دهند... نه
مقابله با آنان.. و نه سعی در جلب آنان... بلکه در اختیار گذاردن تجارب خود و مدیریت بحران
است( اطلع رسانی و ایجاد شبکه ارتباط ). در این هنگام.. سوالی که مطرح است : آیا باید
انقلبی رفتار نمود !؟ یا باید مسالمت آمیز و صلح جویانه برخورد نمود !؟
یعنی دو گرایش موجود در جامعه ( یکی از طرف اپوزیسیون خارج.. و یکی از طرف اپوزیسیون
که بذهن نیروی جوان الغا میگردد. در پاسخ باین سؤال ( « اصلح طلبان » داخل
وقوف بیک مقوله دیگر حیاتی است : و
آیا کثرت افراد مخالف . تعیین کننده است ؟ یا معیار.. نوع نگاه و قوام و پشتوانه فکریست ؟
د رواقع ، آیا دمکراسی بمعنی این است که : تنوع نگاه و عمل در حوزه سیاسی و مشارکت
مبتنی بر رقابت آزاد. مطرح باشد ؟ آیا صرف گفتن این . تنوع و رقابت !؟ عامل ضمانت اجرایی
دمکراسی چیست! ؟؟
چراکه ، اگر رقابت و تنوع را عامل اصلی برپایی دمکراسی قلمداد کنیم ! خب.. الن در رژیم..
تنوع و رقابت را داریم...! اما a ما ظاهرا
وقتی همه ای نها تحت لوای یک ایدئولوژی واحد مطرح بشود..! چه معنی دارد !؟ آیا منجر به
دمکراسی میشود..!؟؟ میبینیم... خیر!!!! پس
میبینیم بغیر از تنوع و رقابت آزاد. نبود یک معیار ایدئولوژیک نیز .. بخشی از راهکارهای
رسیدن به دمکراسی است . اما... هنوز پاسخی برای ضمانت اجرایی با این سه فاکتور... را
مشاهده نمیکنیم !! بنابراین... با توجه بمسائل فوق. آیا ای نها (سه فاکتور)را با شور انقلبی
مطرح کردن !؟ مارا به دمکراسی میرساند...!؟ یا.. آیا با طی طریق یعنی مسالمت آمیز
مسائل فوق .! مارا به دمکراسی میرساند !؟
که شبه اپوزیسیون ( اصلحطلبان) یا اپوزیسیون... آنرا مطرح مینمایند!!؟
آیا با تغییر احمدی نژاد به موسوی.. ! چه پدید های منهای این تغییر افراد..! حاصل میکنیم!!؟؟
چه مقوله ای نهادینه میشود!؟ آیا دمکراسی ضامن اجرایی پیدا میکند..!؟ بنابر این... تصور
میکنم پاسخ سؤال اینکه باید انقلبی بود ! یا صلح جویانه..! را باید از کنکاش آنچکه امروز
داریم.. و آنجکه کمبودش احساس م یشود را دریافت. از اینرو
شرایط عقلی شدن سیاست در ایران و ایجاد قوانین و ضمانت اجرا در اصول دمکراتیک باندازه
حضور اپوزیسیون.. و علقمندی به آزادی و دمکراسی. ضروری است. بدون برخورد عقاید...
بدون فرصت مطرح شدن دیگران... بدون ایجاد تجمع و هویت بخشیدن به افکار...بدون هموار
نبودن مسیر آزاد اندیشه و عمل مبتنی بر اصول دمکراتیک... بدون همایت جمعی از اصول
دمکراتیک... بدون اصلح قوانین و ایجاد فضای همایتی تحت لوای قانون ( مساوی بودن همه
در برابر قانون). آیا میتوان به دمکراسی رسید..!؟ آیا میتوان ضمانت اجرای دمکراسی را
برقرارنمود..!؟ میتوان مانع از حضور یا تولد دیکتاتوری دیگر شد..!؟
برای رسیدن به دمکراسی.. راه خاصی نیست که » : اما یک پاسخ قطعی میتوانم بگویم
بدیهی است نیازمند مسیر و «. تقلید کنیم. اگر شرایط آنرا مهیا سازیم، دستیافتنی است
مراحلی است. که برخی از آن را تجربه کردیم و برخی را تدارک دیده ایم. اما.. با کاستی...!
مثل : دستگاه اجرایی منتخب عمومی.. داشتن سیستم قضایی مستقل...مرجع یا کمیته
حقوق بشر... سازمان بازرسی و ضد فساد...آموزش و پرورش عآری از هرگونه تنگ نظری... و
اما. یک سؤال دیگر نیز در ذهن جامعه خودنمایی میکند ! چرا...؟ با توجه باینکه تحصیل کرده
داریم... کارشناس علوم مختلف را داریم...… منابع کافی داریم جهت رشد...! اما نتوانستیم به
ایده آل خود یعنی دمکراسی و آزادی و بالندگی.. دست پیدا کنیم!!؟
آیا تعریفی مقبول.. از مسائل متفاوت را این کارشناسان ایرانی سعی در روشن کردن.. و جا
انداختن این تعاریف و اصول بنیادین... در جامعه نموده اند!!؟
آیا جامعه ما مشروعیت را چگونه میداند!؟ آیا آزادی را چگونه میدانند!؟ چه مسائلی را بعنوان
پیش نیاز تلقی میکنند!؟ رضایت را در چی.. و با چی.. میسنجند!؟ قانون را چه تعریف
میکنند!؟ مسئولیت چیست!؟ مسئول کیست!؟ حق چیست!؟ انسان چه جایگاهی دارد!؟
چه جایگاهی میتواند تقاضا داشته باشد !؟ دولت چیست!؟ دولت کیست!؟ مسئولیت دولت
چیست!؟ چگونه میتوان اعتماد کرد!؟ چگونه میتوان تضمین برای پایداری امور انتزاعی
( حق..مشروعیت.. صلحیت.. آزادی..) بوجود آورد!؟ چگونه میتوان آنرا از فساد مانع گشت!؟
شهروند.. چیست!؟ آیا تقدمی بر اقتصاد است.. یا دمکراسی..!؟ برای داشتن ایده آلها چه
باید کرد!؟ منبعث از چیست!؟ در این راستا.. وظیفه فرد چیست!؟ وظیفه دولت چیست!؟
با تشخیص این فاکتورهاست که افراد یا شهروندان ، فریب داده نمیشوند... و متوانند فرق بین
واقعیت و شعار را متوجه گردند... بنابر این
اعمال برخی مسائل چون : خواستار ایجاد نهادهای مدنی.. ( اصناف.. انجمن... گروه...
سازمان... حزب ) تأمین کننده برخی از این کاستیها خواهد بود. از طرفی
خواهان باجرا در آمدن مفاد قانونی حقوق بشر... خود باعث از بین رفتن برخی اعمال نابجا یا
انحصاری ساز.. یا دیکتاتوری شدن.. در جامعه میگردد
ایجاد و صراحت قوانین.. در راستای اصول دمکراتیک در قانون اساسی و قوانین مدنی.. راه
دیگریست برای مسدود کردن هجوم خودکامگی
دچار یک چنین وضعیتی میشوند. یعنی رشد نا موزون دولت...- تناقضات عملی بین اعمال
دولت و خواست عمومی موجود در جامعه. زیرا بدلیل از دست رفتن مشروعیت یا تحلیل
اقدام ها ی شبه کودتا تدارک دیده میگردد. تا a مشروعیت و ناتوانی در بسیج توده ایی. معمول
بتوانند مخالفین (احزاب) و در شکل گسترده تر.. جامعه را در تحت قدرت نگاه دارند. بدیهی
است که یک چنین وضعیتی قابل دوام نیست... اما شرط سپری شدن از این مرحله... نیاز به
تجمع و سازماندهی اجتماعی – تشخیص و تعیین مسیر و تحول مورد نظر جمعی... تشکل و
همسویی نظر پیدا کردن در جامعه است. در این شرایط.. با دولت سرکوبگر.. بایستی در
نهادینه کردن خواست هها در جامعه.. و ایجاد فضای مشارکت گروهی نمود. در غیاب احزاب. در
واقع خلف آنچکه تا آن موقع دولت در دستور کار خود میداشت: یعنی تفرقه در جامعه و قطع
ارتباط ..یا همکاری گرو ههای مخالف موجود در جامعه( اصناف..انجمنها.. نهادها..) بایستی
سعی در ایجاد ارتباط و بوجود آوردن فضای همایتی از خواستگاه های متفرق در جامعه نمود.
تا.. امکان رسیدن به خواست ههای کلی جامعه که به اشکال گوناگون از طرف این تشکلها ی
.متفرق در حال نمود هست. را بوجود آورد
شکل و حرکت یک جامعه متکثر. وجود نهادها و مؤسسات خود جوش است. که علیق و
خواست متفرق افراد جامعه را همسو و متمرکز و متشکل میسازد. بصورت اصناف.. انجمن..
سازمان.. که نهایت حزب سیاسی میگردد. که
از طرفی.. بهتر است بگوییم. امکان جمع آوری و بسیج.. عوامل دولتی.. با این راهکارها اگر از
بین نرود.. لاقل بسیار محدود و ضعیف میگردد. و در ازای آن رابطه انداموار و ارگانیک در جامعه
a منبسط میگردد. معمول
a در رژیم توتالیتر.. نیروهای مخالف بسادگی امکان برای وحدت و سازماندهی ندارند. و معمول
هنگام بحرانهای پیش آمده برای نظام … فرصت این امور مهیا میشود. که بهترین برهه برای
صحبت از براندازی نیست.. بلکه a بروز موقعیت و ابراز وجود کردن است. در این مرحله معمول
خواستار مشارکت در امور سیاسی مطرح میشود. و بخشی از هواداران این مشارکت...
(مخالفین) خود ، دستی در سازمان دولت دارند. منتها محدود یا شاید رو به زوال..از طرف
رقبای موجود در صحنه سیاسی دولتی. بقولی.. اینان را شبه اپوزیسیون میتوان تلقی
نمود( اصلحطلبان)بنا به ساختارشان و ضعف کلی . چه در مقایسه با همیاران سابق
خود..یعنی دولت. و چه مردم جامعه.. در اقلیت قرار میگیرند..که برای همسنگ شدن با
قدرت دولت. نیازمند کمک یا همسویی یا جذب سایر مخالفین دولت میشوند. در این هنگام
است که پای اپوزیسیون واقعی به صحنه گشوده میشود. از جمله.. میتوان انقلبیون قدیمی
خارج از صحنه را بر شمرد... که بنا به اعتقادشان.. انقلب دزدیده شده بود... یا منحرف گردیده
است...و همچنین .. دانشجویان و جوانان و نظامیان خارج از حیطه قدرت و سیستم قدرت... اما
مهمترین کار در این موقعیت نا استوار و بحرانی... کسب اطلعات و بسط اطلعات است .. و
شناختن نیروهای همسو یا سایر مخالفین موجود... آنچکه تا حال میتوان از گفت هها استفاده
نمود : این است که در این موقعیت.. هنوز هیچ آلترناتیوی .. نه دیده میشود.. و نه مطرح
است... چرا که از منظر اجتماعی هنوز هیچیک از مخالفین وجهه مشخص و غیر قابل تردید
ندارند..زیرا مردم مسائل پیش آمده را بعنوان جنگپ قدرت تلقی می کنند..!! در این آشفته
بازار... باید به مسائل مطروحه داخل پارلمان اگر توجه کنیم. آنجا.. میتوان حقایق را که در
جریان امور کشوری بحث م یشود را متوجه شد. مسائل پنهان در دایره قدرت... و با گسترده
کردن این مسائل در جامعه. توجه جامعه را به حقایق پشت صحنه و پنهان از آنان را هویدا
نمود. نتیجه این کارها.. باعث پدید آوردن اپوزیسیون جدید .. از درون نظام اجتماعی منفعل
میگردد و یکی از محاسن اینان ( مخالفین جدید ) نچسبیدن به چهره ها و نظرات مخالف تا
آنزمان است و بیشتر سعی در اندیشه و مسائل نوین مبتنی و برآمده از نظام موجود می
نمایند و بیشتر استدلل میکنند تا تقلید.. یا پی روی محض... د رواقع این افراد برآمده از
ناهنجاریهایی هستند که خود نظام در بستر زمان ایجاد نموده است. این نیروی جدید
اپوزیسیون محاسن زیادی دارند : جوان و پرشور هستند... تغییر را بهتر از آرایش میدانند...
برخلف خفقان موجود.. خواهان مشارکت و باز بودن دربها هستند.. و بعلت شاهد بودن تقلبات
و تک بعدی بودن نظام تا آن هنگام . .. بیشتر سعی به حفظ اخلقیات.. بروز مواضع روشن و
مشخص مینمایند.. و همین مورد ممیزه آنان و برخوردار شدن از همایت بیشتر اجتماعی و
بهمین دلیل جامعه مدنی و رشد و تعالی آنرا میتوان برحسب قابلیتهایی که آن با ساختار
حکومت پیدا میکند، دانست. یعنی ارتباط تنگاتنگی بین جامعه و دولت بصورت یک سیستم که
شامل اندامهای متفاوتی میباشد. که همسویی نظر و عمل دارند، و یکدیگر را کامل میکنند.
برحسب همین ویژهگیها و کمیت و کیفیت آن. جامعه مدنی بصورتهای متفاوتی قابل تبیین و
برحسب همین ویژهگیها. میزان مشارکت و یا سیطره دولت برآن تعیین میشود.چون
جامعه متمدن که رشد یافته جامعه ابتدایی است(قرون وسطی) با تقسیم بندیها و
تفکیکهای زمان خویش
تکوین دولت از نگاه هگل : که جامعه را حد وسط یا نقطه اشتراک بین خانواده و دولت دانست
* اگر خانواده معیار وحدت و عاطفه تلقی شود. جامعه را میعادگاه تفرقه و رقابت دانست
وگویای نیازها و روابط اقتصادی و سمت و سوی حرکت کشور
جامعه بمفهوم روابط مادی و اقنصادی و طبقاتی(مارکسیستی) که زیربنا و سازنده ساختار
دولت دانست. و
 
 
 چهارشنبه 25.11.2009 حرزط ... پژواک همه                                             

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر