چرا هنوز نظام پابرجاست !؟  
     جامعه شناسی سیاسی                پژواک همه (ح ر ز ط )  ۲۰۱۱۲۹ .۱۰  **


چرا با وجود همه ء شاخص ها ی سقوط ، جمهوری اسلامی هنوز پا بر جا  است ** ؟!!؟ 

وقتی صحبت از تغییر و تحول سیاسی میشود . مفهوم آن چرخش و تغییر روند . چه در ظاهر و چه در محتوا و ساختار یک نظام سیاسی است.
بدیهیست که تغیرات کل یک نظام ، هنگامی رخ میدهد که مجموع عوامل ، دست بدست هم داده  و از حاصل آن فاکتورها ی جزئی ،  سقوط یا دگرگونی یک نظام حاکم سیاسی ، در کل . در یک کشور بوقوع خواهد پیوست .
از یک یا مجموع این فاکتورهای بحران ساز هر نظامی منتهی به سقوط ، یا متحول و دگرگون خواهد گشت .عواملی  که بحرانساز  و ویرانگر مشروعیت و پایداری هر نظامی خواهد بوداین بحرانها را میتوان به دو قسمت یا محور اصلی تقسیم نمود: *۱ - عوامل یا فاکتورهای بحران آفرین اجتماعی و امور مربوط به جامعه و توقعات جامعه از نظام سیاسی                      ۲  - عوامل بحرانساز  مرتبط با دولت و قدرت و مردان سیاسی یک نظام .      نگاهی به هردو میاندازیم
     *۱- عوامل بحران ساز اجتماعی
زمینه های اجتماعی موثردر سقوط یا دگرگون ساز یک نظام سیاسی غیردموکراتیک ، شامل است بر : الف - نارضایتی عمومی .   ب - نحوهء  آرایش و ساختکار نارضایتی عمومی (یعنی چیدمان راهبردی اعتراضات )،  پ -  چگونگی و ساختار اجتماعی ( شکل سنتی - شکل توده ای  و فاقد ارگان های جمعی - جامعه مدنی  با سازمانهای متنوع ) و چگونگی مقاومت و برخورد اجتماعی  و رهبری این نارضایتی ها در جهت تغییر حکومت.   ت - شکل و محتوای پنداری و ایدولوژیک  این نارضایتی ها بنابر این 
نارضایتی عمومی بهره گیری از ساختارها و تشکلات اجتماعی ایدولوژی - رهبری و تاثیر نخبگان سیاسی . عوامل اجتماعی _ بحران ساز در جهت تغییر ، هستند
 ** اولین عامل بحران ساز اجتماعی در برابر دیکتاتوری . نارضایتی عمومی است 
مسائل زیادی دخالت در ایجاد نارضایتی عمومی دارند . که هر کدام یا مجموع آنان منجر به تغیر و تحول در محتوای سیاسی حاکم خواهد شد. چون شکاف طبقاتی .. و تهدید منافع و شئون طبقات اجتماعی ، و فاصله افتادن شدید بین آنها. و یا تحول و تغیرات کیفی و آگاهی نسبی این طبقات ، نسبت به خواسته ها و موقعیت بهتر زندگی، یا نبود مشارکت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مناسب عام ، در بهره بری از ارتقاء خود و سهیم نبودن در رئوس سیاسی و اجتماعی کشور ( نبود مشارکت عمومی برای نخبگان جدید  غیر مرتبط با نظام سیاسی ) ، یا نبود مطابقت بین واقعیات زندگی .. با شعار ها و نقطه نظرات  هیئت حاکمه - یا وجود ناهنجاریهای اجتماعی .. که منجر به  ضعف همبستگی در جامعه گشته ..و جامعه را از پیوستگی و تکثر و همدلی .. جدا کرده و به پراکندگی و ناهمگونی و منفرد و گسسته توده ا ی تبدیل مینماید ، یا کاهش امکانات زندگی  ..  که ناشی از بحران اقتصادی است ضعف برنامه مندی اقتصادی بیکاری تورم رکود صنعتی و کاهش دستمزدها ، نبود عدالت توزیع اقتصادی و وجود  رانت و انحصارات استخدامی ، یا  فشار های ایدئولوژیک یا انتظامی یا سلطه جویی بیش از حد .. بر مردم .  همانطور که گفته شد هرکدام یا مجموع  این عوامل بحران ساز که مسبب نارضایتی عمومی میباشند درصورتیکه  یک هماهنگی و سازماندهی و هدایت صحیح باشد، منجر به  سقوط  یا تحولات بنیادین در روند سیاسی خواهند گشت .
  ** دومین عامل بحران ساز اجتماعی . تشکلات و سازماندهی است 
زمانیکه یک جامعه از خصا یص بدیل مدنی برخوردار باشدسازمانهای مدنی یکی از این بدیهیات است. که میتواند نا رضایتیهای  منفرد را تشکل و همسو نموده و نسبت به برآمده شدن خواسته ها، دربرابر حکومت مقاومت و سماجت نماید . در یک جامعه اشکال  زیادی جهت سازمان دهی .. و تشکل وجود دارد. چون : تشکلات قومی مذهبی صنفی حزبی ... بدیهی است در جوامع  مدرن شهری ، هر چه گرایش دموکراتیک در این سازمانهای اجتماعی بیشتر باشد، نتیجهء تحولات ناشی از آن، بیشتر و نزدیکتر  بسمت یک گذار  دموکراتیک ، در نظام حکومتی منجر خواهد گشت بدیهیست که برخورد ستیزه جویانه این تشکلات  باهم نه تنها ، منجر به ضعف و ضربه پذیری آنان خواهد بود بلکه، نرسیدن  به  هیچکدام  از آن خواستهای موجود در جامعه ( عوامل نارضایتی ساز نیز ، هیچ تغییر و تحولی را پدید نخواهند آورد
در یک چنین فضایی ستیزه جویانه ، یا منفرد ، اگر تغییری نیز ، در صورت حکومتی پدید آید . شکل دیگری از دیکتاتوری .. یا نوخبه گرایی.. یا رهبر سازی .. و یا ، توتالیتاریستی .. فراهم میگرددبعبارتی ، از جامعهء  منفرد ... حاصلی جز اینچنین اشکال حکومتی ، نخواهد بود . اگر تمایل به دموکراسی  و آزادی داریم باید  بدنبال ایجاد یک  فضای امن و همبسته و قانونمدار و غیر  متعصب به ایدولوژیی خاص ، و یکنواخت و غیر انحصاری برای هر کس و هر کجا در کشور باشیم 
  ** سومین عامل بحران ساز اجتما عی  در برابر نظام . ایدولوژی یا تفکر فراگیر است 
بدیهی است که ایدولوژی یا طرز نگاه مشخص ، فاکتور قوام دهندهء مقاومت و ابراز نارضایتی عمومی است. خود این ایدولوژی میتواند بر دو بخش یا حیطه عمل باشد :ایدولوژی مداخله گر .و ایدولوژی عدم مداخله در بستر اجتماعی - اقتصادی . یا به عبارتی، روشهای اعمال قدرت از بالا بر پایین ( چون ایدولوژی سلطنتی  -راستگرامحافظه کار فاشیستی چپی و   کمونیستی ). و یا ، اعمال قدرت از پایین به بالا . یعنی تفکری که در بستر جامعه وجود دارد و خواسته ها را به ارگانها و سازمانها و نخبگان ، ارائه مینامیدمسلم در این شکل دوم ما شاهد یک گذار دموکراتیک خواهیم بوداندیشه های لیبرال نو لیبرال سوسیالیستی و دموکرات ) ، نمونهء بارز این گفتمان است . از طرفی
هنگامیکه تفکر گروها .. و بستر جامعه ، با تلاش جهت تدارک دیدن فرهنگ و تفکر دموکراتیک ، همسو باشد ، فرصت بالیدن   ایدولوژیهایی که منتج به دموکراسی خواهد شد ،  فراوانتر میگردد. و آندسته از تفکرات که همسویی مسالمت آمیز و رقابت پروری  را در نگاه خود میپرورانند ، یعنی معتقد هستند که رای عمومی .. میبایست تعیین کنندهء  نهایی باشد ،نه، زور یا سرکوب  یا دسایس ویرانگر دیگر ... طبعا،    دراین زمان دموکراسی حادث میگردد 
   ** چهارمین عامل بحران ساز اجتماعی در برابر نظام رهبران و نخبگان سیاسی است 
حضور و وجود نخبگان سیاسی بمثابه مدیر و برنامه ریز و مربی برای یک تیم میباشد. و جنبش و قیامی به عرصهء پیروزی میرسد که هماهنگ کننده و برنامه ریز و مقسم کار ،  داشته باشداعمالی چون ایجاد هدف نحوهء حرکت و مقابله - شعار اتخاذ تصمیم و اتحاد و ائتلاف و حمله یا دفاع  ... از  مشخصه های به پیروزی رسانیدن یک حرکت است حسن دیگر حضور  رهبری و نخبگان ، جمع بندی از خواسته ها و آمال معترضین ، برای ایجاد دورنما و آیندهء حرکت اعترا ضی استآیا 
جنبش بدون رهبری ... جنبش بدون نقشه و هدف ... بدون مرز بندی و تعریف مشخص از  ثغو ر و حدود خواسته ها ... بدون بستر پایگاه اجتماعی )... چگونه میخواهد یک نظام دیکتاتوری را به چالش کشیده ... و به کجا برود ...!؟ بنابر این 
یک جنبش اعتراضی نیازمند نظریه پرداز ... هماهنگ کننده ... و بسیج ساز نیروها ... میباشد. که اینها ، وظیفهء نخبگان و راهبران اعترا ض عمومی است بنوعی ، کاراکتر رهبران  و نخبگان ... تصویر و آینده  اعترا ض بر علیه نظام دیکتاتور میباشد و تعیین کنندهء شکل و نظام بعدیست .
      بخش دوم : عوامل بحران ساز در نظام حکومت ( بحران در ساختار حکومت )             
   پس از برسی عوامل بحران ساز اجتماعی حال به عوامل بحران ساز در ستون فقرات نظام توتالیتر ایران میپردازیم.
چهار چوب و اساس بنیاد قدرت،مبتنی بر چهار رکن یا کا رمایه است۱تسلط  و بکار گیری قدرت ۲تفکر و ایدولوژی مشروعیت ساز ۳خدمات و عملکرد عمومی یک نظام ۴تعیین و مشخص شدن گروه ی طبقه مسلط و روشهای حفظ منافع آنان در سیستم حکومتی بنابرا ین، بحران در هر یک  از این چهار رکن عامل آغاز فروپاشی یک نظام خواهد شد. پس 
بحران سلطه - بحران مشروعیت - بحران عملکرد - بحران مدافعین یا نیروهای حامی حکومتعامل تخریب و فروپاشی یک نظام میباشد .
   ۱- بحران سلطه روشهای سلطه ، چون ؛  سرکوب قهر و اجبار قانون و زندان و نیروی انتظامی رسمی و غیر رسمی ...) از انحصارات خاص یک حکومت  استتازمانی که یک نظام از طریق پول و تطمیع، نیروهای سرکوبگر را در دست داشته باشد، و از طرفی ارادهء سرکوب در جهت حفظ منافع سرکوبگران  نیز مستمر باشد. یک نظام ، توان پایداری و تداوم را خواهد داشتاما 
 ضعف در حفظ بقا بدلیل تشتت آراء  - اختلاف بین نیروهای حامی حکومت - دودلی یا  رخوت در بین نیروهای سرکوبگر ، بدلیل عدم میل مواجه با مردم -  بروز  اختلاف نظر در هییت حاکمه چند شاخه شدن و شکاف در بین آنان تضاد یا  اختلاف بین نیروهای سرکوب در حمایت یا گرایش بسمت مردم مخالفت بخشی ازنیروها چه از هییت حاکمه و چه نیروهای سرکوب ) با بکارگیری قهر و تمایل به تساهل و عدم سختگیری در برخورد با خواسته ها و معترضین ، به جهت نگرانی بابت از دست دادن منافع و نابودی ثروت بدست آمدهء سردمداران حامی نظام ، یا اشرافیت پدید آمدهء نو کیسه در بطن نظام نمونه هایی از  ترک خوردن و ضعیف شدن سلطه یک نظام دیکتاتوری میباشد.  
  ۲- بحران مشروعیت همهء سیستمهای حکومتی، بوسیله یک ایدولوژی بخود هویت و مشروعیت میدهند. بنابرین ، بغیر از تضعیف شدن و دلزده شدن این   ایدولوژی در بین مردم، وجود و تعریف مناسب از یک ایدولوژی دیگرنیز، در بین مردم . عامل تضعیف و کمرنگی ایدولوژی نظام حاکم خواهد شد. که درنهایت میتواند ایدولوژی جایگزین یا آلترناتیو  در بستر جامعه و بین مردم قرار گیردازینرو 
دموکراسی میتواند به عنوان ایدولوژی جایگزین ، یا  آلترناتیوی جهت مقابله با ایدولوژی مسلط سیستم حاکم ،  مورد بهره بری  قرار گیرد. عامل بحرانساز  دیگر  مشروعیت نبود یا فقدان عملی ،بین ماهیت ایدولوژی حاکم در، تعریف و عدم بوقوع نپیوستن آن محاسن تعریف  شده ، در عملکرد و برنامه های اجرایی هییت  حاکمه است  . این دوگانگی حاصل از تعاریف و عملکردها ... با عث تضعیف و کمرنگی ایدولوژی حاکم شده . و مشروعیت آنرا زایل مینامید. چون: حکومت مستضعفین .. اما، هئیت حاکمء رانت خوار و ثروت اندوز ... ایدولوژی عدالت پرور و عدالت جو .. اما، فقدان عدالت .. چه اقتصادی - چه قضایی - چه سیاسی... همهء اینها  ، شاهدهای عینی .. جهت رفع مشروعیت استنمونه دیگر بحران مشروعیت ؛ تخطی عما ل نظام از احکام و مبانی نظری آن ایدولوژی است. ازطرفی ، تحولات  نظری و فکری اقشار اجتماعی در برخورد با امور اجتماعی و زندگی ،و تصورات درونی و بیرونی از خود ، و جهان . بر اثر گسترش اطلاعات .. علوم .. تحصیلات .. نیز ، از عاملهای موثر در تضعیف مشروعیت ایدولوژی حاکم ، خواهد بود ( مقابله رژیم با علوم انسانی - صوفیگری - بهاییت انسداد اینترنت مبارزه با وبلاگ نویسان . .) علائم همین نگرانی است .
  ۳- بحران عملکرد : اوج موفقیت هر نظام حکومتی، پیوند میخورد با، کارایی و نتایج برآمده از موفقیت آن نظام، در انجام امور مربوطه و ماحصل آن امور در ، ایجاد پیوستگی و همبستگی عمومی با هئیت حاکمه است. رفع بحرانهای عمومیاقتصادی ( ایجاد کار رشد صنعتی - رشد درآمد - رفع تورم  و ... ) و به ثمر رسیدن اهداف و آرمانهایی که در شعارها .. و بطن ایدولوژی آن ، نهفته میبوده استمثل : رفع استکبار - رفع ظلم - رفع بی عدالتی و ایجاد و گسترش عدالت الهی ،در بین مردم - رفع بندگی از زراندوزان .. از طریق مساوات - ایجاد کار و عدالت اجتماعی و اقتصادی ... حاصل از توزیع ثروت و منافع عمومی و درآمد ملی آب و برق و نان مجانی . که البته 
با پدید آمدن اینچنین عملکردها ... طبیعتا، منجر به قوام و استمرار انگیزش و حمایت در جهت، پایداری نظام حکومتی در بین مردم خواهد شد درصورتیکه  ،  همگان میدانند . همهء موارد فوق ، جهت عکس آن پیدا گشته استلذا، بی هیچ تردیدی این نظام، توانایی عملی خودرا همسو با شعارها و  ادعاهای خود، از دست داده است. و هروز... دریغ از دیروز ، گشته است 
  ۴- بحران دفاع و حمایت در هئیت حاکمه همبستگی و اتحاد عمل و نظر بین هییت حاکمه و حامیان و مداحان آن، از فاکتورهای موثر در انسجام و برتری  و طول عمر یک نظام  است. بنابرین 
هر شکاف و اختلاف بوجود آمده بین گروه حاکمنقطهء آغازین فروپاشی و بحران در یک نظام است.  اختلاف بین طبقه اقتصادی - اجتماعی - سیاسی، هییت حاکمه  و حامیان آن. ضعف در تسریع انجام امور و متعاقب آن، نتیجهء منفی در خدمات عمومی و بروز کارشکنی که  حاصل آن ، ناکارآمدی کلی نظام میگردد
ناکارآمدی، منجر به شروع ضعف مشروعیت .. و ضعف مشروعیت، با عث عدم توفیق در کسب حمایت .. و عدم توفیق برنامه های اقتصادی گشته .. و ناکارآمدی  اقتصادی، یعنی  بحران پول.. که باعث و عامل گسست و تضعیف در کارامدی بکارگیری نیروی سرکوب... و کاستی در سرکوب، برابر با ضعف  سلطه میگردد. مجموع این عوامل، بانی و آغازگر چالش نظام .. و بروز بحران گسترده در کلیت سیستم خواهد گشت.
*دیگر عوامل بحران ساز، و شکا فندهء  پیوستگی حکومت، شامل است بر ، بوجود آمدن تعاریف و تعابیر متفاوت در بیان ایدولوژی حاکم مثل : اصلاح طلبی - مهدویت - کارگزاران - ذوب ولایت - اسلام ایرانی - و امثالهم 
تفوق طلبی و تمایل به استیلا و محوریت در بین ردهء  بالای حاکمیت رهبری رفسنجانی احمدی نژاد مهدوی کنی کروبی و موسوی ... ).
 *اختلاف نظردر انجام سیاستها .. و نحوهء اولویت مندی.. و برخورد با بحرانهای سیاسی - اقتصادی - اجتماعی - بین المللی . در درون حاکمیت دودلی و دودستگی  در سیاست خارجی - برنامه های عمرانی ناهماهنگی و اختلاف بین سه قوا و کارشکنی بر علیه یکدیگر 
 * احساس خطر از مشکلات بوجود آمده .. و مقصر جویی .. و قربانی کردن عده ا یی .. برای بقای کل نظام... که همین خود، نا خودآگاه منجر به بی اعتمادی بهم .. و وحشت درونی همهء مسئولین دست اندرکار گشته . که این نیز در خفا  منجر به یارگیری و تشدید مجدد مسائل ، بین حاکمیت میگردد. ( باند رهبری باند احمدی مشایی - باند موتلفه بان اصلاح طلبان - باند سپاه و ... ).  با چنین بحران های ساختاری... فروپاشی و تغییر ... موضوع لا ینفک  و حتمی این نظام است .
    آنچکه در این نوشتار سعی در روشن نمودن آن میدارداینست که علا رغم وجود همهء ویژ ه گیهای سقوط رژیم دیکتاتوری، بدلیل ضعف ساختاری و فقدان  چشم انداز روشن از فردای پیروزی ونبود یک  نظام جایگزین و قابل تعریف و توصیف از طرف این انبوه سیاسیون ایرانی !!!. بدلیل  ضعف عملکرد نخبگان  سیاسی ( که به آرایش مو - ریش - لباس و گذشته و شجرهء یکدیگر میپردازند) !!!!  . اما  انرژی و اینرسی موجود درجامعهء  ا یرانی را ، یا بدرستی از آن بهره نگرفته ... یا ، بدرستی مورد تحلیل وتوجه قرار ندا ده ..!! و نتوانستیم از همهء عوامل موجود ، بهرهء مناسب ببریملذا 
برای فروپاشی دیکتاتوری و نشاندن حاکمیت عمومی در یک نظام دموکراتیک علاوه بر وجود بحران در ستون فقرات رژیم دیکتاتوری  توجه به ویژگیهای  اجتماعی نارضایتی سازماندهی اعتراضات - تفکر و ایدولوژی جایگزین یا آلترناتیو حسن توجه  نخبگان و رهبران سیاسی و تعیین و تاکید بر نظام جایگزین .. نیز از اولویتهای محرز و مسلم میباشد.  امید دارم. با ارایهء این نوشتارهموطنان گرامی، امکان یک برسی مجدد از عناصر تضعیف کنندهء نظام رابا حوصله،  مورد توجه قرار دهند. ازطرفی 
کاستیها و نکات از قلم افتاده شدهء مسائل زمینه ای در جنبش وبرنامه وتدارک راهکارهای مناسبتر را ، مورد توجه و بازنگری قرار داده ، تا از خسران و  ضایعا ت انسانی و اقتصادی بیشتر. بدلیل طول عمر این رژیم . خوداری نموده و تا خیر  در به پیروزی رسانیدن جنبش آزادیخواهانه عمومی ، رفع گشته و در  جهت فردای روشن آزاد و دموکراتیک، با هم و برای هم رهسپار شویم.
سرفراز باد ملت رنج کشیدهء ایرانپایدار باد ایران آزاد و تحت اختیار ملت .  پژواک همه  ح ر ز ط)             

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر